سایت بی بی سی فارسی(BBC Persian)، وابسته به نظام سلطنتی انگلیس نوشت: «یک گروه بین المللی محققان در متنی که به سفارش ناتو تهیه کردهاند، حمله به تأسیسات اتمی ایران با بدافزار استاکسنت را "توسل به زور" خواندهاند و نوشتهاند که این حمله احتمالا نقض قوانین بینالمللی بوده است. این راهنما که به سفارش مرکز جنگافزار سایبری ناتو در استونی تهیه شده آمده است: "هر عملی که به کشته یا مجروح شدن افراد یا صدمه دیدن اشیاء منجر می شود، آشکارا توسل به زور است."»
این سایت ادامه داد: «بدافزار استاکسنت که مخفیانه به تأسیسات اتمی ایران وارد شده بود باعث خرابی سانتریفوژهایی شد که در غنی سازی اورانیوم کاربرد داشت. مسئولیت حمله استاکسنت را کسی به عهده نگرفت، اما کارشناسان امنیت اینترنت اعلام کردند که چنین بدافزار پیچیده ای بدون حمایت یک دولت قابل طراحی نبوده است. گمانه زنی ها در این مورد عمدتا متوجه اسرائیل و آمریکا بود که ایران را به تلاش برای دستیابی به توانایی تولید سلاح اتمی متهم می کنند، اما هیچ یک از آنها مسئولیت استاکسنت را نپذیرفته اند.»
بنابر این گزارش، متن تهیه شده به سفارش ناتو، "راهنمای تالین پیرامون قوانین بین المللی نافذ در مورد جنگافزارهای سایبری" نام دارد و توسط یک گروه 20 نفره از پژوهشگران بین المللی به سرپرستی مایکل اشمیت، استاد حقوق بین الملل در کالج نبرد دریایی آمریکا (نیوپورت، رودآیلند) تهیه شده است. بر اساس منشور سازمان ملل متحد، "توسل به زور" تنها با تصویب شورای امنیت یا به عنوان دفاع مشروع در مقابل حمله کشوری دیگر مجاز است.
آقای اشمیت به بی بی سی فارسی گفت که هیچ تردیدی نیست که حمله سایبری با استاکسنت "توسل به زور" بوده است، اما در مورد اینکه آیا این اقدام یک اقدام قانونی بوده است یا نه تردید وجود دارد. به گفته آقای اشمیت، باید دید که طراحان حمله چه هدفی داشته اند و آیا این کار می تواند به معنای "دفاع از خود" تلقی شود یا نه.
سعید محمودی، استاد حقوق بین الملل دانشگاه استکهلم هم به بیبیسی فارسی گفت که اهمیت انتشار راهنمای ناتو در این است که این حق را برای ایران ایجاد می کند که چه از طریق نظامی و چه با مقابله با مثل، از خود "دفاع مشروع" کند. او در عین حال تأکید کرد که چون اثبات منشأ حملات سایبری هنوز تقریبا ناممکن است، چنین مقابله به مثلی ممکن است حمله اولیه تلقی شود
باراک اوباما در "امان" پایتخت اردن به سخنان مقام معظم رهبری در مشهد واکنش نشان داد.
مقام معظم رهبری در جمع میلیون ها نفر از زائران حرم رضوی با انتقاد از سیاست های فریب کارانه دولت های غربی، به خصوص آمریکا فرمودند: «مرکز توطئه و اساس دشمنی، آمریکا است. البته دشمنهای دیگری هم هستند که آنها را در ردیف اول حساب نمیکنیم. دشمن صهیونیستی هم است، منتهی رژیم صهیونیستی در قواره و اندازهای نیست که در صف دشمنان ملت ایران به چشم آید. سرمداران اسرائیل گاهی ایران را تهدید میکنند؛ اما به نظرم خودشان هم میدانند و اگر نمی دانند، بدانند که اگر غلطی بکنند جمهوری اسلامی، تل آویو و حیفا را با خاک یکسان خواهد کرد.»
اوباما که بارها از گزینه نظامی درباره ایران سخن گفته است و هم صدا با مقامات رژیم صهیونیستی ایران را به حمله نظامی تهدید کرده است، در واکنش به این بخش از سخنان رهبری گفت: «ایرانی ها یک تمدن بزرگ دارند، آن ها تاریخ فوق العاده دارند و استعدادشان باور نکردنی است. آن ها باید با جامعه جهانی ارتباط داشته باشند، شغل بسازند و تجارتشان را با همه حتی ایالات متحده توسعه بدهند. دیدگاه ایران باید با این افق باشد، نه این که تهدید کنند به این که شهرهای اسرائیل[سرزمین های اشغالی] را با خاک یکسان می کنیم.»
مقام معظم رهبری درباره جامعه جهانی مورد ادعای آمریکا هم فرمودند: «آمریکا از جامعه جهانی حرف میزند که چند کشور هستند که در راس آنها آمریکا، رژیم صهیونیستی، انگلیس و برخی دولتهای خردهریز دیگر هستند. جامعه جهانی به دنبال دشمنی با ایران نیست.»
اما اوباما بار دیگر بدون آن که از زرادخانه ها و بمب های اتمی خود و رژیم صهیونیستی نامی بیاورد ادعای "نگرانی جامعه جهانی از برنامه هسته ای ایران" را تکرار کرد و گفت: «جامعه جهانی حکومت ایران را تحریم کرده است چون فعالیت هسته ای ایران بر آن ها هم تأثیر می گذارد...هدف فقط اسرائیل نیست بلکه این تهدید ها گروه بزرگی از مردم را در بر می گیرد.»
باراک اوباما که چند روزی است تلاش می کند به مردم ایران بگوید اهل صلح و دوستی و مذاکره است، بار دیگر ایران را تهدید به حمله نظامی کرد و با تکرار جمله معروفش، گفت: «همه گزینه ها حتی گزینه نظامی روی میز است.»
وی که خود می داند ایران برخلاف آمریکا و رژیم صهیونیستی سلاح هسته ای ندارد و قصد تولید آن را هم ندارد، در پایان افزود: «اگر آن طور که رهبر ایران می گوید که تولید سلاح اتمی، غیر اسلامی است و ایران علاقه ای به تولید تسلیحات هسته ای ندارد؛ بنابراین باید یک راه کار عملی مورد تأئید جامعه جهانی [آمریکا و چند کشور غربی] وجود داشته باشد و این مشکل حل می شود.»
گفتنی است اوباما در پیام نوروزی و سخنان اخیرش سعی می کند بین ملت و دولت ایران فاصله بیندازد و خود را نزدیک به مردم ایران نشان دهد.
وی که ملت ایران را تحریم کرده است و انواع دشمنی ها را علیه این مردم نشان داده است، به تازگی از تمدن ایرانی و استعداد ملت ایران سخن می گوید و خود را حامی مردم ایران می خواند. آیانشانه حمایت اوباما از ملت ایران، تحریم هاست؟ آیا بیش از سه دهه دشمنی و جنگ با این ملت را باید به دوستی و صلح آمریکایی تفسیر کرد؟
جالب تر آن که خود از گزینه نظامی سخن می گوید و سران رژیم صهیونیستی طرح حمله به ایران را رسانه ای می کنند؛ اما وقتی مسؤولان ایرانی می گویند در مقابل هر حمله ای از ملت ایران دفاع خواهند کرد و هر حمله ای را در نطفه خفه می کنند، باراک اوباما ناراحت و نگران می شود.
البته این جای تعجب ندارد که برای آقای اوباما تنها امنیت مردم آمریکا و رژیم صهیونیستی مهم است؛ اما جای شگفتی است که چرا ایشان از این که مسؤولان ایران از امنیت شهروندان خود سخن می گویند عصبانی می شود؟
باسمه تعالی 30بهمن1391 محضر ارجمند حضرت آیت الله صادق آملی لاریجانی ریاست محترم قوه قضائیه جمهوری اسلامی ایران شیدالله ارکانه با سلام و تکریم می خواستم جسارت نموده و در خصوص صدور احکام اعدام برای متهمین پرونده معروف به اختلاص 3000 میلیارد تومانی نکاتی را معروض دارم. زمانی که دادگاه بدوی در آبان ماه سال جاری احکام اعدام پنج متهم ردیف نخست را صادر نمود، مطبوعات نوشتند که آقای مه آفرید امیرخسروی متهم ردیف اول، پنجاه صفحه دفاعیه به دادگاه تقدیم داشته. افزون بر آن، سی صفحه هم خطاب به حضرتعالی مکتوب نموده. بنده یادداشتی در روزنامه آرمان نوشتم و در آن مطرح نمودم که با توجه به حجم گسترده مطالبی که علیه آنان از زمان بازداشت و در طول محاکمه مطرح می شود، منصفانه می بود اگر افکار عمومی از پاسخ متهم ردیف اول نیز در قبال آن اتهامات آگاهی می یافت. به دنبال درج آن مقاله، برادر مه آفرید امیرخسروی به دانشگاه تهران آمد و 50 صفحه دفاعیات مشارالیه را در اختیار بنده قرار داد. حضرت آیت الله، اگر ثلث آنچه که متهم در آن 50 صفحه نوشته است، حقیقت داشته باشد، در آن صورت او نه تنها سزاوار اعدام نمی باشد بلکه اساساً خیلی معلوم نیست که جرم یا جرائم او دقیقاً کدامین بوده؟ مه آفرید امیرخسروی انسانی بسیار باهوش، با استعداد و یک نابغه اقتصادی است. احتمالا اگر او در یک کشور غربی متولد شده بود، بدل به یک غول اقتصادی می شد. او که از اوایل دهه 1370 فعالیت های اقتصادی اش را شروع می کند، در کمتر از دو دهه موفق می شود نزدیک به بیست شرکت بزرگ تولیدی- تجاری را راه اندازی نماید. به هنگام دستگیری در سال 90، قریب به 18 هزار پرسنل، حقوق بگیر موسسات وی بوده اند. فعالیت های وی در بخش هایی همچون کشاورزی، ساختمان، احداث راه آهن، تولید مواد غذایی و فولاد بوده است. رقم 3000 میلیارد تومان که متاسفانه در افواه به غلط از آن به عنوان میزان اختلاس، به متهم این پرونده نسبت داده شده، از همان ابتدا هم درست نبود و بدهی های گروه امیر منصور خسروی حدود هزار و هشتصد میلیارد تومان بیشتر نبوده؛ در حالی که حجم دارایی های آن چندین برابر این مقدار می شود. کسی که چندین شرکت دولتی زیان ده را خریداری نموده و آن ها را سود آور می نماید، ده ها کیلومتر خط آهن احداث می کند، پیشرفته ترین تکنولوژی ذوب آهن و تولید فولاد را از ایتالیا به ایران وارد می کند و یک دوجین فعالیت های تولیدی مشابه این ها را به راه انداخته، چگونه و بر اساس کدام منطق ممکن است قصد «اخلال و افساد اقتصادی» داشته بوده باشد؟ با کدام استدلال و منطق، کسی که موجب اشتغال 18000 نفر شده را می توان متهم به «اخلال در نظام اقتصادی کشور» نموده و به این اتهام وی را محکوم به اعدام نمود؟ ریاست محترم قوه قضائیه، بنده خوف آن را دارم که در جریان دادرسی و صدور حکم اعدام برای مه آفرید امیرخسروی، بیش از آن چه که کشف حقیقت و اجرای عدالت مد نظر رسیدگی کنندگان به این پرونده مطرح بوده باشد، متاسفانه راضی نمودن افکار عمومی و نشان دادن اینکه چقدر نظام در مجازات مفسدین اقتصادی جدی است، مطرح بوده. بدیهی است یکی از بدترین و ناعادلانه ترین محاکمات، محاکماتی است که به منظور خوشایند مردم صورت می گیرد و به آن اصطلاحاً محاکمه متأثر از افکار عمومی می گویند. به عنوان مثال، اعدام زورگیرها که اخیراً صورت گرفت، محکومیت شهرام جزایری و قبل تر از آن اعدام فاضل خداداد مع الاسف مصادیق بارز چنین محاکماتی بوده اند. حضرت آیت الله، به عنوان یک دوستدار صدیق نظام، استدعای عاجزانه از محضر جنابعالی دارم که دستور اعاده دادرسی این پرونده را صادر بفرمایند. قضات شریف، پاکدامن و مستقل که خیلی در قید و بند ملاحظات سیاسی نیستند، خوشبختانه در قوه قضائیه کم نمی باشند. اعاده دادرسی که به دور از جار و جنجال ها و حب و بغض های سیاسی که لازمه دادرسی منصفانه می باشد، می تواند کمک به کشف حقیقت نموده و جلوی اعدام افرادی که به جز اتهام کلی و مبهم «اخلال در نظام اقتصادی کشور»، واقعاً معلوم نیست که گناه شان چیست را بگیرد. جسارتم را به بزرگواری و سعه صدرتان عفو بفرمایید. الامرو الیکم ایام به کام باد صادق زیباکلام استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران |
هفته نامه نگاه هفته/ |
|
برخی از پرسشها به گونهای هستند که به نظر میرسد مطرح نشوند بهتر است تا اینکه کسی مته به خشخاش بگذارد و درصدد یافتن پاسخ آنها برآید. «اسلامی بودن نوروز» هم به نظر میرسد از این دست پرسشها باشد. بیشتر توجه ما به سمت قالب و پوشش ظاهری آن رفته و ترجیح میدهیم خیلی به عمق نسبت آن با اسلام وارد نشویم. امروزه پاسخ بسیاری از ایرانیان به این پرسش روشن است: نوروز خیلی ربطی به اسلام ندارد. این گروه از ایرانیان سعی میکنند با بزرگداشت هرچه بیشتر نوروز و اهمیت دادن به آن، شکاف یا درستتر گفته باشیم، دوگانگی اسلام و نوروز را به نمایش بگذارند. این دسته از ایرانیان نوعاً هم خیلی انس و الفتی با اسلام ندارند و با تاکید گذاشتن بر روی نوروز، بزرگ کردن هرچه بیشتر آن و افزودن عناصر و خصیصههای غیردینی به آن، میخواهند مخالفت خود با اسلام را نشان دهند. در سالهای نخست انقلاب این گونه نبود. اما هر قدر که اصرار و تاکید مسوولان بر روی اسلامیت افزایش یافت، شماری از ایرانیان متقابلاً به سمت ایرانیت و فرهنگ و تمدن ایران قبل از اسلام رفتند. ازجمله بزرگ شدن نوروز و اهمیت دادن به آن در حقیقت واکنش سیاسی و اجتماعی ایرانیانی شد که تاکید پررنگ و سنگین بر روی اسلام را به نوعی مغایر با ایرانیت میدیدند. به عبارت دیگر، برای بسیاری از ایرانیان، رفتن به سمت نوروز و فرهنگ و تمدن ایران قبل از اسلام در حقیقت با انگیزههای سیاسی بود و به نوعی میخواستند مخالفت خود را با موضعگیریها و رفتارهای سیاسی حاکمیت بعد از انقلاب نشان دهند. هیچ مقام حکومتی نمیتوانست توجه به فرهنگ و تمدن ایران باستان (ایران قبل از اسلام)، عید نوروز، چهارشنبهسوری و سیزدهبدر را بهعنوان ضدیت با نظام بگیرد. بنابراین بسیاری از مخالفان با تمسک به آن تمدن و جلوههای عملی آن از جمله مهمترین آن که نوروز باشد، در حقیقت مخالفت سیاسی خود را بروز میدادند، بدون آنکه نگرانی و ترسی از واکنش حکومت داشته باشند. البته برخی از مسوولان هم با بیتوجهی و احیاناً موضعگیریهای نهچندان دوستانه نسبت به ایران قبل از اسلام و نوروز، آب به آسیاب مخالفان میریختند و باعث میشدند که آنان با تعصب و تاکید خیلی بیشتری به سمت نوروز و بزرگداشت آن بروند. البته این وضعیت، یا درستتر گفته باشیم رویارویی، بیشتر در دهه نخست انقلاب که عنصر ایدئولوژیک اسلامخواهی طبعاً پررنگتر بود، وجود داشت. به تدریج مسوولان متوجه شدند که نه اصراری داشته باشند تا ایران قبل از اسلام را در برابر اسلام قرار دهند و نه اصراری داشته باشند که نوروز را جشن و مناسبتی مربوط به ایران قبل از اسلام بدانند. کم و بیش از اوایل دهه دوم انقلاب وضعیت نوروز و ایران قبل از اسلام در برابر اسلام کنار گذاشته شد اما این کنارگذاری بیشتر از ناحیه حاکمیت بود. آن دسته از ایرانیان که نوروز و ایران قبل از اسلام برایشان ابزاری شده بود برای نشان دادن مخالفت و نارضایتیشان از رفتارهای سیاسی مسوولان، همچنان به نوروز و ایران قبل از اسلام چسبیدند.بعضا بعنوان واکنشی در برابر این دسته از ایرانیان و بعضا از سر اعتقاد، برخی از مسئولین از آنطرف پشت بام افتادند و با اصرار و تلاش خستگی ناپذیری ظرف سالهای اخیر سعی کرده اند که بر عکس سال های اوائل انقلاب نوروز را بچسبانند به اسلام.اگر از کالبدشکافی «نوروز و اسلام» و قبض و بسطهای سیاسی این دو، بعد از انقلاب صرفنظر نماییم از بعد یا منظر تاریخی درخصوص «اسلام و نوروز» چه میتوان گفت؟ آنچه خیلی کلی میتوان گفت این است که تا بوده نوروز، نوروز بوده و اسلام هم اسلام. نه این دو را ایرانیان رقیب یکدیگر میپنداشتند، نه ارجحیت و تعصبی نسبت به یکی در مقابل دیگری داشتند و نه اصراری داشتند (همچنان که مسوولان امروزی دارند) که نوروز را با هزار مصیبت به اسلام بچسبانند. (همچنان که مسئولان امروزی میکنند). همچنان که گفتیم نوروز، نوروز بود و اسلام هم اسلام بود. برای ایرانیان هر دو مطرح بودند. مثل امروز نبود که عدهای با تمسک به نوروز خواسته باشند بغض و کینهشان را به اسلام نشان دهند و یا برعکس با تمسک به اسلام، ایران قبل از اسلام را تحقیر کنند. اساساً نگاه به این دو، نگاهی از سر بغض، رقابت و سیاست نبود. رجال، درباریون، سلاطین، پادشاهان و اعیان و اشراف هنگام آغاز سال نو جلوس میکردند و دیگران به دیدارشان میرفتند. احتمالاً همین وضعیت برای بزرگان دین هم میبود و مردم هنگام حلول سال جدید به دیدارشان میرفتند. چون بوروکراسی و به تعبیر درستتر، کارمند جماعت (اعم از شاغل در بخش خصوصی یا دولتی) وجود نداشتند، احتمالاً تعطیلی به معنای امروزه نبوده. بنابراین بعد از روز نخست که دیدار با بزرگان صورت میگرفته از فردا یا یکی دو روز دیگرش خلق به وضعیت سابق برمیگشتند. تا رسیدیم به عصر پهلویها و قرن بیستم. یکی از سیاستهای فرهنگی رضاشاه احیای فرهنگ و تمدن ایران قبل از اسلام یا باستانگرایی بود. توجه به ایران قبل از اسلام برای رضاشاه و بسیاری از دولتمردانش بیش از آنکه از باب رویارویی و رقابت با اسلام باشد، برای فراهم آوردن یک جور ایدئولوژی ایران باستان برای سلطنت میبود؛ ایجاد یک جور «هویت ملی» برای نظام سیاسی تازهتاسیسشده (سلسله پهلوی) بود. قطعاً این سیاست در جهت رویارویی با اسلام نبود چرا که دستکم در آن مقطع اسلام هیچ خطر، تهدید و تعارضی با حاکمیت جدید نداشت. رضاشاه در تهران حکومت میکرد و علما در قم و نجف به دنبال امور حوزوی خودشان بودند. مابینشان انس و الفت چندانی نبود اما در عین حال دشمنی و درگیری و تعارضی هم نبود. البته ممکن است در میان برخی از مسوولان و صاحبنظران دوره احیا یا توجه به ایران قبل از اسلام، یک رگههایی از ضدیت با اسلام و اعراب بوده باشد. به هر حال آنچه مهم بود ابعاد عملی و اجرایی «باستانگرایی» بود. زدودن لغات عربی از فارسی و جایگزین کردن آنها با ترکیبات و الفاظ فارسی (کاری که امروزه فرهنگستان جمهوری اسلامی هم انجام میدهد)، توجه به مراسم، سنتها، آداب و رسوم ایران قبل از اسلام، بزرگداشت شاهنامه و فردوسی، نوروز، آداب و رسوم جمشید و... البته فراموش نکنیم که هدف اصلی حکومت رضاشاه از احیای ایران قبل از اسلام نه رویارویی با شریعت، بلکه همان طور که گفتیم ایجاد یک پشتوانه ایدئولوژیک برای سلطنت و حکومت تازه بود. رضاشاه و مردانش بیش از آنکه هدفشان در احیای گذشته رویارویی با اسلام باشد در حقیقت به دنبال ایجاد این فضا بودند که ایران درمانده، تحقیرشده و عقبمانده عصر قاجار به سرآمده و هوایی تازه و فرهنگی تازه و عصری نوین در ایران به وجود آمده. بگذریم. از آنجا که حکومت نه تلویزیون داشت، نه ماهوارهای بود و رادیو هم مختص خواص بود و شاید در تهران پنج یا 10 درصد مردم بیشتر رادیو نداشتند (چه برسد به شهرستانها)، احیای فرهنگ و تمدن قبل از اسلام فقط در حد شمار معدودی از اعیان و اشراف بالاخص آنان که مرتبط با حکومت بودند و یا در زمره بوروکراسی، قوای مسلحه و رجال بودند، رسوخ کرد. مردم عادی نه خیلی مجذوب و مفتون فرهنگ و تمدن ایران قبل از اسلام شدند، نه مفاتیح، زیارت شب جمعه، مراسم شب احیا و شام غریبان، تاسوعا و عاشورا را کنار گذاشتند و نه شاهنامهخوان شدند و نه اسامی فاطمه، زهرا، محمد، علی، حسن، حسین، جواد و حسینعلی را کنار گذاشتند و به جای آن طهمورث، جمشید، کیکاووس، فریدون، منیژه، بیتا، شیوا یا پوراندخت را بر روی بچههایشان گذاشتند. اما این همه داستان نبود. قشر یا گروه اجتماعی که علیالقاعده مشتری و یا خریدار فرهنگ پارسی میشد، یعنی تحصیلکردهها و دانشگاهیان، اکسیر حقیقت و شراب رهبانی را در جای دیگری یافتند. دکتر تقی ارانی و سایر روشنفکران و نخبگان سیاسی عصر رضاشاه که از نظر رژیم علیالقاعده مشتریان بالقوه پارسیگرایی باید میشدند، بیش از آنکه مفتون اوستا ، شیفته تخت جمشید و عید نوروز شوند دل در گرو عشق با کارل مارکس و اندیشههای فوئر باخ باختند؛ روال و روندی که بعد از سقوط رضاشاه در شهریور 1320 و فروپاشی دیکتاتوری خفقانآور حاکم بر ایران و ظهور فضای باز سیاسی در کشور شتاب بیشتری به خود گرفت. اقبال پرشور و گسترده روشنفکران، دانشجویان، نویسندگان، نخبگان سیاسی، هنرمندان، فعالان سیاسی و آزادیخواهان به ادبیات چپ و مارکسیسم نه جایی برای فرهنگ و تمدن ایران قبل از اسلام باقی گذاشت و نه پارسیگرایی و باستانگرایی سکهای داشت. بنابراین نوروز همچنان همان نوروز بود، نه چیزی به آن افزوده شده بود و نه ارج و قرب آن کاهش یافته بود. سالروز اول ماه مه (روز کارگر- 11 اردیبهشت)، سالروز انقلاب اکتبر (در روسیه)، سالروز "شهادت" دکتر تقی ارانی ، سالروز توبد کارل مارکس و لنین و... اگر برای نسل آرمانخواه و ایدهآلیست چپ عصر بعد از رضاشاه از سالروز اول فروردین ارجمندتر نبود، یقیناً ارزش و اعتبار کمتری هم نداشتند. طرفه آنکه متفکران چپ تنها نکته ارزندهای که در ایران قبل از اسلام میدیدند اسطوره قیام کاوه آهنگر در برابر ضحاک بود. کاوه سمبل پرولتاریا بود و ضحاک هم علیالقاعده مصداق بورژوازی و سرمایهداری منحط. اما از اواخر دهه 1320 رقیب نیرومندی برای چپ و حزب توده سر برون آورد؛ قیام دکتر محمد مصدق و نهضت ملی شدن نفت. اما نه مصدق و نه نهضت ملی شدن نفت ایدئولوژی و جهانبینی که بتواند مارکسیسم- لنینیسم را به چالش بکشند با خود به همراه نیاوردند. مصدق سمبل دموکراسی و آزادیخواهی و ایستادگی در برابر امپراتوری بریتانیا شد و در جامعهای که قدرت همواره معطوف به زیر پا گذاشتن قانون و قرار گرفتن در ورای قانون بوده، به قدرت رسیدن رهبری که حاضر نبود مخالفانش را قلع و قمع کند، حکایتی بود. مشکل چپ با مصدق به واسطه جهانبینی او نبود که پیرمرد، مبلغ هیچ مکتب و مرامی نبود، الا احترام به قانون و آزادی. مشکل چپ با مصدق به کاریزمای او بازمیگشت. جالب است که مصدق هم همچون چپ به دنبال آدرس ایران قبل از اسلام نرفت. نه سعی کرد داریوش را بزرگ کند، نه کوروش را بر روی سرش گذاشت و نه حتی برای بازدید به تخت جمشید رفت و نه در دو سالی که نخستوزیر بود سعی کرد نوروز و آئین جمشید و کیقباد را ارج بنهد. مارکسیسم حزب توده و کاریزمای ملی مصدق عملاً جایی و چیزی از باستانگرایی باقی نگذاشتند. اما اگر هنوز کورسویی از باستانگرایی عصر رضاشاه باقی مانده بود، این بار به دست پیرمرد دیگری به کل و به جزء و به اصل و به فرع، حداقل در میان بسیاری از تحصیلکردهها از بین رفت. این هم از بخت و اقبال طرفداران کوروش، داریوش، شاهنامه و نوروز بود که جایگزین مصدق پیر، لیبرال میانسال دیگری شد به نام مهندس مهدی بازرگان. او برخلاف مصدق دارای مکتب و جهانبینی بود؛ مکتب و جهانبینی به نام اسلام. او توانست یکتنه پا جای پای حزب توده بگذارد. اگر در دهه 1320 حزب توده توانسته بود دانشجویان و تحصیلکردههای کشور را که به مسائل سیاسی و اجتماعی علاقهمند بودند به سمت مارکسیسم جلب کند، بازرگان موفق شد اسلام را برای بسیاری از آنان جایگزین چپ نموده و اسلام را برای نخستین بار به دانشگاه ببرد. اسلام بازرگان اسلامی معتدل، میانهرو و همسو با دموکراسی بود. در عین حال ضمن آنکه بغض و کینهای نسبت به ایران قبل از اسلام نداشت، همانند حزب توده و مصدق خیلی هم اصراری بر زدن سنگ آن بر سینه نداشت. پهلوی دوم در دهه 1340 و نیمه دوم دهه 1350 که درآمدهای نفتیاش چندین برابر قبل شده بود تلاشی در جهت توجه به ایران قبل از اسلام یا باستانگرایی نمود. اما تلالو اسلام که حالا افزون بر بازرگان ، مرحوم امام خمینی، مرحوم دکتر علی شریعتی و مجاهدین هم آن را بدل به یک نیروی عظیم اجتماعی ساخته بودند، عملاً جایی نه برای اسطوره و فرهنگ و تمدن قبل از اسلام گذاشت، نه جایی برای پارسیگرایی و توجه به آئین نوروز و جشنهای ایران باستان. تا رسیدیم به انقلاب. در سالهای نخست انقلاب همان طور که اشاره کردیم، تلالو اسلام و فرهنگ و روحیه انقلابی آنقدر خروشان بود که نه کسی به فرهنگ و تمدن قبل از اسلام خیلی توجهی داشت و نه کسی به نوروز به عنوان بزرگداشت آداب و سنن پارسی یا ایرانی مینگریست. نوروز در سالهای نخست انقلاب همان «نوروز»ی بود که همیشه بود. اما دو عامل به تدریج نوروز را احیا کرد؛ همان دو عاملی که باعث نضج گرفتن و احیای شدید پارسیگرایی و توجه به ایران قبل از اسلام شدند. نخست رویکرد منفی و تاحدودی از سر کبر و غرور برخی از چهرهها و شخصیتها نسبت به ایران قبل از اسلام بود؛ امری که نه ضرورتی داشت و نه به صلاح بود. عامل دوم برخی سرخوردگیهای سیاسی و اجتماعی بود که بالاخص در میان اقشار و لایههای مرفهتر و تحصیلکردهتر جامعه دیده میشد. رفتن به سمت پارسیگرایی و فرهنگ و تمدن قبل از اسلام به تدریج بدل شد به یک نوع مکانیسم دفاعی در برابر بسیاری از نیروهای سیاسی کانونهای قدرت. هر قدر که سرخوردگی سیاسی و اجتماعی در سطح جامعه بیشتر میشد، به همان میزان هم گرایش به پارسیگرایی و توجه به فرهنگ و تمدن قبل از اسلام هم افزایش پیدا کرد. برای بسیاری از ایرانیان پارسیگرایی در حقیقت بیش از آنکه معلول و مولود اعتقادات عمیق فلسفی، تاریخی و تمدنی با فرهنگ و تمدن قبل از اسلام باشد، در حقیقت یک جور تقابل و رویارویی با ایدئولوژی دولتی حاکم در ایران بود. این قاعده کلی شامل نوروز هم میشد. برای بسیاری از اقشار و لایههای سنتیتر و مذهبیتر جامعه که لزوماً یا مشکل سیاسی ندارند یا کمتر آن را احساس میکنند، نوروز همچون گذشتهها همان نوروز باقی ماند؛ نه چیزی بیشتر، نه چیزی کمتر. نگاهشان به نوروز همان نگاهی است که 50 سال پیش یا قبل از انقلاب بود. اما برای بسیاری دیگر، نوروز، چهارشنبهسوری، سیزدهبدر و هر نماد و سمبل دیگر ایران قبل از اسلام، همچون درفش و علامتی برای نشان دادن مخالفتشان با بسیاری از سیاستهای حاکم است. دولتمردان نیز متوجه این مساله شدهاند. یک واکنش آنان این بوده که مثل گذشتهها سعی نکنند در برابر تمدن ایران قبل از اسلام جبههگیری نمایند. برخی در حقیقت تا آنجا پیش رفتهاند که بیرق ایران، ایرانگرایی و پارسیگرایی را خود به دست گرفتهاند. اما این همه واکنشها نبود. یک واکنش عمومیتر این بود که بسیاری از مسوولان به این تفکر رسیدهاند که چرا اساساً ما در برابر ایران قبل از اسلام و نمادهای آن همچون نوروز موضعگیری میکردیم؟ حالا که نمیشود نوروز را محدود کرد، سیزدهبدر را منسوخ کرد، چهارشنبهسوری را جمع کرد و قس علیهذا، سعی کنیم آنها را مصادره و به اصطلاح "اسلامی" کنیم. سیزدهبدر شد روز طبیعت، نوروز هم شد یک جشن ملی- اسلامی و دستکم برخی از مسوولان و صاحبنظران سعی کردند برای چهارشنبهسوری هم یک لباس، اگر نگفته باشیم دینی، لااقل لباسی که مغایر با شریعت نباشد بدوزند. (از جمله اینکه شیعیان برای دادن علامت به یکدیگر آتش روشن میکردهاند که همان بزرگداشت چهارشنبهسوری است.) چنین شده که امروز رسیدهایم به نقطهای که مملکت دو، سه هفته تعطیل میشود و نوروز دارد کمکم بدل میشود به یک سنت اسلامی- دینی. مسوولان برای اینکه از زهر به کار گرفته شدن نوروز، چهارشنبهسوری یا سیزدهبدر بهعنوان یک حربه سیاسی علیهشان بکاهند، خودشان هم افتادهاند به تلاش در جهت بزرگداشت این آئینها. بعضاً در «اسلامیزه» کردن نوروز و... آنچنان متوسل به حجیتها و انگارههای دینی میشوند که بعید نیست چند سال دیگر نوروز بدل شود به یک پدیده اسلامی. راستی را آن است که نوروز هیچ ارتباطی به اسلام ندارد. تنها اعیادی که رسول اکرم(ص) بزرگ میداشته، در درجه اول عید فطر و در مرتبه بعدی عید قربان بوده. برخلاف ایران در تمامی کشورهای اسلامی دیگر، عید فطر یک مناسبت بسیار بزرگ و مفصل است و معمولاً دو، سه روز تعطیل هستند؛ لباسهای الوان و بعضاً نو میپوشند، به میهمانی و دیدار یکدیگر میروند و به معنای واقعی جشن میگیرند. ما تنها کشور اسلامی هستیم که به عید بزرگ فطر اهمیت زیادی نمیدهیم و فقط یک روز تعطیل هستیم. تنها مسئله مهم برایمان در عیدی که در سنت رسول الله(ص) و صحابه صدیق شان مهم ترین عید بوده آنست که آیا هلال ماه رویت شده یا نه. بدون اینکه آن رفتار و بزرگداشت را که مسلمین در کشورهای دیگر برای اعیاد فطر و قربان قائلاند را انجام بدهیم. گفتن این سخن که عید نوروز هیچ ربطی به اسلام ندارد و آنقدر تلاش نکنیم که آن را به شریعت بچسبانیم، به هیچ روی به معنای آن نیست که از آن طرف پشتبام بیفتیم. در برابر آن جبههگیری کنیم و خواسته باشیم آن را خوار کنیم (همچنان که برخی تلاش کردند بعد از انقلاب اینگونه کنند). خیلی سنتها و آداب و رسوم دیگر هم، چه در عربستان و چه در جوامع دیگر بودهاند که ربطی به اسلام نداشتند اما در عین حال آداب و رسوم خوبی بودند و منافاتی هم با اسلام نداشتند و نه رسولالله (ص)، نه صحابه صدیق و نه خلفای راشدین خواهان جمع شدن این آداب و رسوم نشدند. به بیان دیگر، نه نیازی هست که ما آن گونه که در سالهای نخست انقلاب، بعضاً عدهای انجام دادند، موضعی علیه نوروز بگیریم و نه ایضاً نیازی هست که اینگونه که ظرف سالهای اخیر مد شده، نوروز را روی سرمان بگذاریم و اصرار نماییم آن را به اسلام بچسبانیم. درست همان رویکردی را داشته باشیم که اجداد و نیاکان مان در طی آن 1400 سال بعد از اسلام انجام میدادند. همان که پیشتر گفتیم؛ نوروز، نوروز بود و اسلام هم اسلام. نه سعی میکردند آن را منسوخ و پایمال کنند و نه متقابلاً سعی میکردند بر آن لباس شرعی و اسلامیت بپوشانند. کلام آخر اینکه، به جای آنکه برای عقب نیفتادن از دیگران، نوروز را روی سرمان بگذاریم و حلوا حلوا کنیم، شاید بهتر باشد که ببینیم چرا چه شد که در مقطعی (سالهای نخست انقلاب) نوروز، نوروز بود اما امروزه بسیاری از مردم این همه به آن توجه نشان می دهند و آن را بزرگ نموده اند؟ |
روش کار شامل بریدن و چسباندن قطعات مختلف آدمک است که در عکس زیر نشان داده شده است.
تزیین تخم مرغ به شکل غول سه چشم:
برای درست کردن این تخم مرغ ها به رنگ سبز، مقوای سبز، چشم عروسکی و رول دستمال کاغذی نیاز دارید.
گوشهای غول سه چشم را به صورت زیر از مقوا برید ه و فرم دهید.
شاخ غول را هم به شکل زیر با مقوا درست کرده و روی سرش بچسبانید. بعد چشمهای عروسکی را چسبانده و کل کار را روی لوله داخل دستمال بچسبانید.
تزیین تخم مرغ هفت سین به شکل حیوانات ( سگ ، گاو ، خرگوش و قورباغه) ویژه کودکان:
تریین تخم مرغ هفت سین به شکل جوجه ، مرغ و خروس :
تزیین زیبای تخم مرغ هفت سین به شکل گل:
گل برگ ها را می توانید از جنس فوم ببرید و تخم مرغ را به چسب آغشته کرده و در اکلیل بغلتانید. ساقه نیز از جنس لوله داخل دستمل کاغذی است.
در مرحله آخر ، پس از خشک شدن اجزای کار، آن ها را روی هم بچسبانید.
تزیین فانتزی و آسان تخم مرغ با گل مصنوعی و چشم عروسکی:
تزیین پازلی تخم مرغ:
یک طرح جالب را بریده و بعد روی تخم مرغ مانند عکس زیر بچسبانید:
تزیین تخم مرغ با عکس های کتابها و مجلات و یا برچسب های آماده:
تزیین تخم مرغ به شکل پرنده با پر :
برای رنگ کردن تخم مرغ ها به صورت یک رنگ، می توانید از رنگهای آب رنگ یا گواش و یا اسپری های رنگی استفاده نمایید. در صورت تمایل می توانید تخم مرغ ها را در آب پیاز، کلم قرمز، چغندر یا لبو ، چای ، قهوه ، چای رز چینی – که رنگ قرمز زیبایی دارد - زرد چوبه و انواع دیگر از خوراکی ها یا رنگهای مجاز خوراکی بپزید. برای درست کردن تخم مرغ با نقش پرنده، در مرحله بعد با استفاده از کاغذ کادوی راه راه ، برای پرنده بال ببرید و با کاغذ یا مقوای زرد برایش نوک بگذارید. سپس چشمش را هم با ماژیک بکشید. تخم مرغ پرنده شما آماده است! یکی از راه های آسان و زیبا برای تزیین تخم مرغ، استفاده از برچسب های زیبا است. در عکس زیر نمونه های از این نوع تزیین آمده است. برچسب های عکس زیر با استفاده از دستگاه های پانچ مخصوصی که کاغذ را به صورت شکل های تزیینی سوراخ می کنند، درست شده است. در صورتیکه این نوع دستگاه پانچ را در اختیار ندارید، می توانید از برچسب های معمولی استفاده نمایید. انواع بسیار آسان و سریع دیگر تزیینات فانتزی تخم مرغ را در تصویر زیر می بینید. اگر می خواهید سفره هفت سین امسال ، حالت فانتزی داشته باشد می توانید ایتدا مطابق دستور بالا آنها را رنگ کرده و بعد با ماژیک مانند عکس زیر صورتک های جالب برای آن ها بکشید. اگر روبان ، پولک و گلهای تزیینی در منزل دارید، می توانید از عکس زیر ایده گرفته و تخم مرغهای عید را مثل تصویر زیر با استفاده از روبان و پولک تزیین کنید. طرح های خال خال، همیشه زیبایی و سادگی خاصی دارند. اگر به دنبال طرح جالب و آسان برای تزیین تخم مرغهای هفت سین هستید، طرح زیر را به شما پیشنهاد می کنیم. این مدل تخم مرغ با استفاده از چسب های اکلیلی درست شده و با اغلب سلیقه ها سازگار است. طرح زیر نیز برای تزیین تخم مرغ جالب است ولی نیاز دارد قدری در نقاشی مهارت داشته باشید. به جای کلمات انگلیسی روی تخم مرغ می توانید از عبارات زیبا و یا جملاتی مانند ” سال نو مبارک” و … استفاده نمایید. با استفاده از تکنیک دکوپاژ نیز می توان طرح های بی نظیر و منحصر به فردی روی تخم مرغ ها اجرا کرد که انجام آن نیازمند داشتن وسایل مخصوص دکوپاژ و قدری مهارت در این کار است. با این روش می توان عکس اعضای خانواده را روی تخم مرغ ها قرارداد که خیلی خاص و در عین حال جالب خواهد بود.
.: Weblog Themes By Pichak :.