فروردین 91 - فروشگاه اینترنتی جهان کالا
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آیت الله بهجت :

اگر دو گروه در برابر هم قرار گرفته و با یکدیگر در حال جنگ باشند، و یک فرد از این دو گروه راه پیدا مى کرد و رییس گروه دیگر را مى ربود، گروه بى رییس یکى از دو راه را دارند:

یا باید تسلیم شوند، و یا بدون رهبر با دشمن مخالف بجنگند.
حال ما مسلمانان با کفّار تقریبا همین طور است. مسلمانان زعیمى ندارند که در زیر لوا و پرچم او قرار گیرند؛ زیرا سنّى ها که اصلاً قایل به زعیم و امام نیستند، و شیعه هرچند اعتقاد به امام ـ علیه السّلام ـ، دارد ولى در عمل و وضعیّات مانند سنّى ها هستند و با آنها فرقى ندارند!
بنابراین، آیا حال که همه ى مسلمانان ـ چه شیعه و چه سنّى ـ اعتقادا و یا عملاً زعیم ندارند، نباید در کنار هم بنشینند و چاره اندیشى کنند؟!

آیا نباید محافظت و مواظبت کنیم؟! آیا نباید بنشینیم و راه محافظه را پیدا کنیم که چگونه از دست دشمن در امان باشیم تا دین و دنیا و مذهب ما محفوظ بماند؟ از جمله راه هاى محافظت و مواظبت این است که اولاً: فریب کفّار را نخوریم، ثانیا: آن چه را که به ما هدیه(!) مى دهند ـ تا مجذوب آنها شویم و از این راه بر ما مسلمانان و منافع ما مسلّط شوند و بر ما ظلم و ستم کنند ـ قبول نکنیم.
اقرب طوایف به حقّ و واقعیّت از میان ادیان آسمانى، مسلمانان هستند و احقّ از همه ى فرقه هاى مختلف مسلمانان، طایفه ى شیعه است که مخذول و ذلیل و اِماء و عبید کفّار مى باشند!



تاریخ : پنج شنبه 91/1/31 | 9:16 عصر | نویسنده : فروشگاه اینترنتی جهان کالا | نظر

 


انسانهای موفق همیشه دیگران را به وجد می‌آورند. موفقیت، آنها را از دیگر انسانها متمایز می‌کند. انسان‏های موفق عادت‏های بسیار خوبی دارند که چند نمونه آنها را با هم مرور می‏کنیم.

پله های موفقیت

1- در ذهنشان پایانی وجود دارد

اگر شما در ذهنتان نقطه پایانی برای کاری که می‌کنید نداشته باشید، به راحتی گم می‌شوید و دیری نمی‌گذرد که احساس سردرگمی می‌کنید. افراد موفق دقیقا می‌دانند که از زندگی چه می‌خواهند و برای انجام هر کارشان هدفی دارند.وقتی شما هدفی در زندگی داشته باشید، می‌دانید که باید دقیقا بر روی چه چیزی تمرکز کنید، داشتن نقطه پایان در ذهن، شما را در رسیدن به مقصدتان راهنمایی می‌کند.

2- دلیلی برای اهدافشان دارند

داشتن هدف تنها یک قسمت از ماجراست. برای اینکه به هدفتان برسید باید دلیلی داشته باشید. افراد موفق در پشت تمامی اهدافشان دلیلی دارند که آن دلیل حرکت آنها را به سمت هدفشان تداوم می‌بخشد. راه رسیدن به اهداف در زندگی همواره سهل و آسان نیست، افرادی که برای اهدافشان دلیلی ندارند در نیمه راه از پا می‌افتند و کنار می‌کشند.

اگر هدفتان این است که ده کیلو از وزنتان را کم کنید، ولی دلیلی برای این کار ندارید، هرگز نخواهید توانست به وزن ایده‏آل‏تان برسید. پس بهتر است اینگونه فکر کنید که، چون سه ماه دیگر جشن عروسی دوستتان است، وزنتان را کم کنید و دلیلتان را این قرار دهید که می‌خواهید در میان جمع خوش هیکل به نظر برسید. وقتی شما دلیل خوشایندی برای اهدافتان دارید، می‌توانید با آسودگی بیشتری به مقاصدتان دست پیدا کنید.

3- حامی و پشتیبان دارند

جدا از هدف و دلیل، رسیدن به مقاصد خاص در زندگی دشواری‌های خاص خود را دارد که گاهی انسان به تنهایی توان مقابله با آنها را ندارد.سعی کنید یک تیم صمیمی برای خودتان تشکیل دهید که به شما در رسیدن به اهدافتان کمک کنند. این تیم می‌تواند بین دو تا شش نفر باشد.در انتخاب اعضای تیم دقت لازم را به خرج دهید و سعی کنید افرادی را که مثبت اندیش هستند و اهدافی شبیه شما دارند را برگزینید.اگر راجع به تغییر در زندگی خود جدی هستید، همین حالا از کارهایی که زمان شما را به بطالت می‌گذرانند، دست بکشید و کارهای مفید را انجام دهید.

4- دقیقا می‌دانند که وقتشان را صرف چه چیزی می‌کنند

اگر نمی‌دانید که وقتتان را چطور سپری کنید، تقریبا همه وقت‏تان را از دست داده‏اید. زمان، یکی از با ارزش‏ترین منابع در اختیار انسان است. شما می‌توانید پول‏تان را هدر دهید و دوباره برای کسب پول برنامه‏ریزی کنید. ولی زمان از دست رفته را نمی‌توان برگرداند.باید مراقب نحوه سپری شدن زمانتان باشید. اگر هفتاد درصد زمان‏تان را صرف دیدن تلویزیون و گردش با دوستان می‌کنید، می‌توان گفت که هرگز به اهداف‏تان نخواهید رسید. اگر راجع به تغییر در زندگی خود جدی هستید، همین حالا از کارهایی که زمان شما را به بطالت می‌گذرانند، دست بکشید و کارهای مفید را انجام دهید.

5- برای رسیدن به هدف، مصمم هستند 

سریع تلاش می‌کنند، سریع از شکست می‌گذرند، تلاش می‌کنند و هرگز از حرکت نمی‌ایستند. اگر برای بار اول به تیراندازی بروید، نمی‌توانید اولین گلوله را دقیقا به هدف بزنید. در زندگی هم برای رسیدن به اهداف باید تلاش کرد. به سادگی از هدف‏تان دست نکشید، خیلی چیزها هستند که شما نمی‌دانید و با هر بار شکست آنها را تجربه می‌کنید. سریع یاد بگیرید، سریع عمل کنید و دست از تلاش نکشید.

به خاطر داشته باشید که همیشه دیر است. پس همین حالا که این متن را به پایان می‌برید، برای هدفتان برنامه ریزی کنید.

مطمئن باشید که شما هم می‌توانید!



تاریخ : سه شنبه 91/1/29 | 12:48 عصر | نویسنده : فروشگاه اینترنتی جهان کالا | نظر

وقتی عقیده عقده خوانده می شودٍٍٍ ،

و نور چراغ در آب ،

مهتاب تلقی می شود ،

و متانت  زمین زیر برف یخ می زند ،

آنوقت است که نان از یتیمخانه می دزدیم  و

میفهمیم که دزد اشتباه چاپی درد است .

*شاملو*



تاریخ : شنبه 91/1/26 | 10:24 عصر | نویسنده : فروشگاه اینترنتی جهان کالا | نظر

 


این روزها شاهد تولد شخصیت های کارتونی تازه ای در دنیای رسانه ای هستیم.

 

درباره بن (تن) 10

 

شخصیت هایی که به سرعت به میان کودکان و نوجوانان می آیند و خود را در دلهای انها جا می دهند. در سالهای اخیر در رابطه با رسوخ شخصیت هایی همچون، باربی، هری پاتر، مرد عنکبوتی و...در میان کودکان و نوجوانان، حرف و سخن بسیار بوده است. اما در حال حاضر به نظر می رسد شخصیت جدید کارتونی با نام بن تن، از ویژگیهای خاصی نسبت به سایر شخصیتها، برخورداراست.

در این نوشتار با اشاره ای کوتاه به بررسی این موضوع می پردازیم.

بن تن کیست؟

یک نکته بسیار مهم در این زمینه وجود دارد و آن این است که نگاه امنیتی به فرهنگ و اقتصاد و سیاست، همواره نگاهی خاص و  ویژه بوده است. همچون علم پزشکی که تمام تمرکز و دقتش بر حفظ ایمنی بدن انسان، می باشد. اصولا معنای واژه فرهنگ اینطور تعریف شده که باوری را در ذهن مردم یک جامعه می کارند و در مقطعی از زمان از ان مراقبت می کنند تا به محصولی تبدیل شود که قابل برداشت و استفاده باشد. مقصود از محصول همان رفتارهایی است که از افراد مختلف سر می زند. مسلما افرادی که در نحوه شکل گیری این رفتارها نقش موثری دارند عبارتند از والدین، مربیان مدرسه، دوستان و بالاخره رسانه ها.

مسلما مقصود این نوشتار از طرح مفهوم فرهنگ، اشاره به فرهنگ توده ای که به عموم مردم مربوط می شود، می باشد.

امروزه با آغاز قرن 21 میلادی به نظر می رسد با موج جدیدی از جریانات فکری و فرهنگی روبرو هستیم. گویا اغلب تولیدات رسانه ای که در سطح بین المللی هستند، به نوعی به معرفی جنبشی اصرار دارند که نزدیکی زیادی به مفاهیم شیطان پرستی و شیطان دارد. عبارت کلیدی شیطان پرستی به نوعی به بازگشت به تاریخ گذشته ی غرب اشاره دارد. چرا که دنیای غرب، اولین مرحله ی شروع تاریخ خویش را با عصر اسطوره ها آغاز کرده است. همانطور که اغلب ما می دانیم اولین منبع مکتوب از تاریخ غرب، دو کتاب "ادیسه" و "ایلیاد" است که کتبی اسطوره ای می باشند. 1

به نظر می رسد غربیها از ابتدا با خدایان عینی، ارتباط برقرار می کرده اند. یا اینکه تصویری در ذهن خود از خدا ترسیم کرده و سپس او را پرستش می کردند. به این ترتیب است که امروز نیز بشر به نوعی، مجددا به عصر اسطوره پردازی بازگشته است. این اسطوره ها ممکن است در عرصه سینما و در قالب "آرلوند" ظاهر شوند و یا در قالب "هری پاتر" وارد دنیای کودکانه شوند.

آنچه مشخص است اینکه در این محصولات قرار است شیطان را به شکل فردی اسطوره ای، قدرتمند و شیک و دوست داشتنی معرفی کنند

شخصیت مورد نظر این نوشتار"بن تن" است. شخصیتی که این روزها اغلب بچه ها و خصوصا پسرها در جستجوی یافتن کارتون های جدیدتر او هستند.

بن تن نام پسربچه ای است که تمام قدرت او در ساعتی است که به دست دارد. این ساعت به گونه ای عمل می کند که بن تن می تواند با هر بار فشار دادن دکمه ای در ان به شکل یکی از موجودات فضایی و خیالی در بیاید و با نیروی شر مبارزه کند.بن تن در مبارزه ای سخت با مرد آتشین، ساعت خود را از دست داده است، دیگر قدرت مبارزه با موجودات وحشتناک را ندارد.

وی با پدر بزرگ و دختر عمه خود به مسافرت می رود که در مسافرت هایش، اتفاق های خطر ناکی رخ می دهد.

به نظر می رسد در داستان بن تن، مساله خیر و شر با روایت تازه ای ارائه شده است. هرچند بررسی عمیق این داستان به بحثی مفصل و دقیق نیاز دارد.

آنچه مهم است اینکه شخصیت بن تن چه چیزی را به ذهن کودکان و نوجوانان القا می کند؟

درباره بن (تن) 10

 

نکته مورد نظر این است که این روزها اغلب کودکان، به دنبال داشتن ساعت بن تن هستند. وقتی با چند تن از این کودکان روبرو شدم در حالیکه ساعت بن تن بر دستشان بود با اعتراض از این مساله حرف می زدند که ساعت انها واقعی نیست که با فشردن ان تبدیل به حیوانی عجیب و غریب شوند و فکر می کنند این یک اتفاق جالب و هیجان انگیز است.

یکی از انها عروسک ترسناکی در دست داشت که بعدا متوجه شدم این هم یکی از چهره هایی است که بن تن دارد. این چهره ها از دیدگاه بزرگترها هم خوشایند و جالب توجه نیستند. معلوم نیست قرار است با دنیای لطیف و معصوم کودکان چه کنند.

یکی از کودکان طرفدار بن تن از این موضوع سخن می گفت که فقط بن تن می تواند با آدمای بد بجنگد، چون چیزی در آسمان دارد که هر چه او بخواهد به او می دهد. او از بزرگی آن چیز حرف می زندو ابراز می کند که دوست دارد از همانها داشته باشد. با خوشحالی به او پاسخ دادم که همه ما ادمها یک چیز خیلی بزرگ در آسمان داریم که هر چه بخواهیم به ما می دهد و آن کودک در کمال ناباوری گفت اگهر منظورت خداست من می گویم که مال بن تن از خدا هم بزرگتر است و از هر چیزی که در این دنیا هست، هم بزرگتر است.

بی تردید، خلق چنین شخصیتهایی با اهداف و برنامه ریزی های مشخص و در جهت توسعه تفکرات خاصی به مخاطبان صورت گرفته است.

کاری که بن تن انجام می دهد شبیه به جادوگری است. با چنین داستانهایی، پدیده ای به نام جادو، جایگاهی ویژه را در دنیای لطیف و تخیل امیز کودکانه، باز کرده است. این ها اسطوره هایی هستند که به تسخیر بسیاری از چیزها می پردازند و قدرتی مافوق تصور دارند.

به راستی خو گرفتن فرزندان ما با چنین شخصیت هایی که هیچ شباهتی به زندگی عادی و دنیای واقعی ندارند، و از طرفی جایگاه خداوند را در اذهان کودکان معصوم ما، مخدوش می کنند و دیگرانی را با شکل شمایلی دوست داشتنی به جای خدا می نشانند، چه اثری بر ذهن و افکار کودکان بر جای خواهند گذاشت؟

 

 

پس از این مرحله اتفاق دیگری رخ می دهد. پدیده ای که به نوعی توسط بازار جهانی هدایت می شود. به این صورت که انواع اسباب بازی، وسایل کمک آموزشی، بازیهای کامپیوتری و عروسک هایی با نام و نشان بن تن وارد جامعه ما و سپس قفسه های کمد کودکان ما می شوند.

 

به راستی خو گرفتن فرزندان ما با چنین شخصیت هایی که هیچ شباهتی به زندگی عادی و دنیای واقعی ندارند، و از طرفی جایگاه خداوند را در اذهان کودکان معصوم ما، مخدوش می کنند و دیگرانی را با شکل  شمایلی دوست داشتنی به جای خدا می نشانند، چه اثری بر ذهن و افکار کودکان بر جای خواهند گذاشت؟ آیا با این وجود، می توان امیدوار بود که نسل آینده با باورهای خداجویانه و حق طلبانه رشد و تربیت یابند؟

 

 


 

تاریخ : سه شنبه 91/1/22 | 12:33 عصر | نویسنده : فروشگاه اینترنتی جهان کالا | نظر

images/stories/slidshwo/05.jpg

آیت الله بهجت :

در زمان پهلوى که تشکیل مجالس روضه خوانى و همه ى اجتماعات دینى و مذهبى ممنوع بود، مردم در مسجدى اجتماع کرده بودند و شخص بزرگوارى در بالاى منبر مشغول سخنرانى بود.

از قضا، پاسبانى از پنجره ى مسجد سرى به مسجد کشید تا اوضاع مسجد را مشاهده کند، مردم همه وحشتناک به سوى او نگاه مى کردند، در این حال آن آقا که بر بالاى منبر بود، فرمود:

اگر به اندازه ى ترس از یک پاسبان، از خدا مى ترسیدیم، کار ما امروز به این جا نمى کشید!



تاریخ : دوشنبه 91/1/21 | 5:34 عصر | نویسنده : فروشگاه اینترنتی جهان کالا | نظر
ملاحسین قلی همدانی
حضرت آیت الله آخوند ملاحسین قلی همدانی از جمله عرفایی بود که نه تنها توانست روح خود را پرورش دهد بلکه شاگردان برجسته ای نیز پروش داد که هریک از اساتید اخلاق بنام روزگار بودند.

 

بارها و بارها شنیده ایم که حرفی که از دل برآید بر دل نشیند. خیلی از ما ها شاید کاملا مفهوم این جمله را درک نکرده باشیم و حتی تجربه آن را هم نداشته باشیم. اما اگر با صاحب نَفَسی نشست و بر خاست داشته باشید خواهید دید که این مساله چقدر واقعیت دارد.

 

در روایات ما نیز به این نکته اشاره شده است. سیره و روش ائمه اطهار ما نیز همین گونه بوده و حتی برخی از علمای بزرگ ما نیز از این قاعده مستنثا نبوده اند. به عنوان مثال درباره شیخ عباس قمی نقل شده که ایشان بعد از عمل به کل کتاب مفاتیح الجنان که نوشته بود, اجازه چاپ آن اثر را داد.

 

در این نوشتار نیز به چند حکایت تکان دهنده در باره نَفَس قدسی اولیای خدا اشاره خواهیم کرد.

 

مرحوم آخوند ملاعلی همدانی قدس سره فرمودند:

مرحوم آخوند ملا حسینقلی همدانی رسم و عادتش این بود که بعد از بحث و درس آقایان طلاب، یک فنجان قهوه میل می کردند.

یک روز که برای تدریس تشریف آورده بودند فرمودند: امروز بعد از مباحثه، مجلس ترحیمی هست که باید برویم. قهوه در آنجا صرف می شود.

آقایان برای درست کردن قهوه زحمت نکشند.

مباحثه تمام شده بود. آن عالم ربانی با جمعی از طلاب برای شرکت در مجلس ترحیم حرکت کردند. وقتی که ایشان وارد شدند برایشان قهوه آوردند. معظم له اشاره کردند که قهوه را ببرند.

 

شاگردان ایشان – که مراقب اعمال استاد بودند- اطلاع داشتند که ملاحسینقلی خودشان فرموده بودند درمجلس ترحیم، قهوه صرف می شود، در صددد بر می آیند تا موضوع را بررسی نمایند.

 

اول از صاحب مجلس سوال می کنند پولی را که خرج این مجلس صرف کرده است خمسش را داده یا نه.

معلوم می شود از طرف پول ایرادی نبوده است. بعداً روشن می شود کسی که متصدی درست کردن قهوه بوده، در هنگام درست کردن قهوه یک قطره خون از دماغش میان قهوه افتاده است و برای این که مبادا صاحب مجلس به او بگوید به ما ضرر زدی به صاحبخانه اطلاع نداده است.

 

تأثیر نفس قدسی آخوند

 

نقل است مرحوم آخوند در یکی از سفرهای خود با جمعی از شاگردانش به عتبات عالیات می رفت در بین راه به قهوه خانه ای رسیدند که جمعی از دنیا پرستان میخواندند و پایکوبی می کردند.

 

آخوند همدانی به شاگردانش فرمود: یکی برود و آنان را نهی از منکر کند بعضی از شاگردان گفتند اینها به نهی از منکر توجه نخواند کرد.

 

ایشان فرمود: من خودم می روم. وقتی که نزدیک شد به رییسشان گفت: اجازه می فرمایید من هم بخوانم شما بنوازید؟!

رییس گفت: مگر شما بلدی بخوانی؟

 

فرمود: بلی، گفت: بخوان.

آخوند نیز شروع به خواندن اشعار ناقوسیه حضرت امیر علیه السلام کردند:

لا اله الا الله حقاً حقا صدقاً صدقا

إن الدنیا قد غرتنا و أشتغلتنا و استهوتنا ...

 

آن عده وقتی این اشعار را شنیدند به گریه در آمدند و به دست ایشان توبه کردند. یکی از شاگردان آخوند نقل کرده: وقتی ما از آنجا دور می شدیم هنوز صدای گریه شان به گوش می رسید.

 

 از علامه قاضی به سند معتبر نقل شده است که فرمودند:

چون بنده به نجف اشرف مشرف شدم یکی از پسر عموهایم در نجف بود. یکی از روزها همانطور که در کوچه می رفتم ایشان را دیدم و با ایشان مشغول صحبت شدیم.

 

در همان حال یکی از اهل علم را دیدم که آمدند رد شوند در حالی که خیلی حالشان پریشان بود و در فکر فرو رفته بود و معلوم بود حالشان عادی نیست.

 

به پسر عمویم عرض کردم: شما ایشان را می شناسید؟ چرا ایشان اینطورند و حالشان این قدر مضطرب است؟

گفتند: بله او را میشناسم. این حال ایشان به خاطر این است که شخصی در اینجا پیدا شده است بنام آخوند ملاحسینقلی همدانی که هر کس پیش ایشان می رود، مجلس او و موعظه او چنین او را منقلب می کند و در وی تأثیر می کند.



تاریخ : یکشنبه 91/1/20 | 12:41 عصر | نویسنده : فروشگاه اینترنتی جهان کالا | نظر

 


انسان هایی موفقند که با شناختی فراتر از مسائل روزمره زندگی ، می توانند زیباترین و ماندگارترین نقش را برای زندگی خود رقم بزنند . پس همه چیز به دست توانای ما است . بزرگی می گوید :« قلم و کاغذ و رنگ در اختیار شما است . بهشت را نقاشی کنید ، بعد وارد آن شوید»

 

خوشحالی

 

استاد مرتضی مطهری رحمه الله در تعریف شادی می نویسد:

 

سرور، حالت خوش و لذت بخشی است که از علم و اطلاع به اینکه یکی از اهداف و آرزوها انجام یافته یا انجام خواهد یافت، به انسان دست می دهد و غم و اندوه، حالت ناگوار و دردناکی است که از اطلاع بر انجام نشدن یکی از هدف ها و آرزوها به انسان دست می دهد.

در دنیای پراضطراب و پرتلاطم امروز، آرامش و داشتن خیالی آسوده، نعمتی است که همگان آرزوی آن را دارند. در واقع، یکی از نیازهای اساسی انسان، شادزیستن است که در پرتو آن، با رسیدن به تعادل روحی، خود و جامعه اش را به سلامت و پویایی رهنمون می شود.

انسان به طور فطری از غم گریزان و به سوی شادی در حرکت است.

شادی و نشاط نه تنها بر روح و روان انسان، بلکه بر جسم او نیز تأثیر می گذارد.

از نگاه اجتماعی، نیز شادمانی، قلب ها را به یکدیگر نزدیک و ترس، نگرانی، ناکامی و بدگمانی را بی اثر می کند.

ارسطو می گوید: «شادی، بهترین چیزهاست و آن قدر اهمیت دارد که دیگر چیزها وسیله به دست آوردن آن هستند.» دین مقدس اسلام نیز که تأمین کننده صلاح دنیا و آخرت آدمی است، شادی های مناسب و حلال را تأیید می کند و پیروانش را از افسردگی و بی حالی برحذر می دارد.

نسل مغموم ، محکوم به شکست است ؛ اما ذکر این نکته ضروری است که شادی و نشاط هرگز به معنی هرزگی و لودگی نیست . از این رو برخردمندان جامعه و دلسوزان علاقه مند ، فرض است که نسبت به تزریق روح شادی و ترویج نشاط که از حیاتی ترین مسائل جامعه امروزی ما است درنگ ننمایند .

با احساس لذت و نگاه مثبت به هر چیزی ، شما این امکان را فراهم می کنید که از آن موضوع احساس رضایت کامل کنید و شادی تان را نمایان سازید.

خوشبختی با شادی شروع می شود ؛ آیا هیچ رابطه ای بین احساس شادی و خوشبخت بودن وجود دارد ؟

وقتی که شادید، باهوش تر و سلامت تر هستید و بهتر با سایر افراد ارتباط برقرار می کنید.

روان شناسی به نام مارتین سلیگمن می گوید : تمام این چیزهایی که به هم اضافه می شوند ، آن چه را که ما خوشبختی می نامیم ، می سازند .

هرروز زمانی را برای دریافت و جذب جزئیات محیط اطراف خودتان اختصاص دهید . به رنگ ها، طرح ها ، الگوها و ساختارهای طبیعت توجه کنید این امر حس زیبایی شناسی را در شما افزایش می دهد و باعث می شود احساس خوبی داشته باشد.

تا درون سنگ و آهن تابش شادی رسید                 گرتورا باور نیاید سنگ برآهن بزن

در واقع در قلب های مهربان ، یأس وناامیدی راهی ندارد و دل گرفتگی در میدان دوستی ها راه نمی یابد ؛ حتی آن ها گرفتاری را تعبیربه گرفته یار می کنند و آن را رخدادی فرخنده قلمداد می نمایند.

 

پس برای کسب شادمانی در زندگی باید راهی یافت و ما این راه رابه شما نشان خواهیم داد ؛ برای دست یابی به شادمانی باید : 

** هرگز از پرسش کردن باز نمانیم ؛ هرگاه ازانجام کاری دلزده و خسته شدیم از خودمان بپرسیم ، چگونه می توانیم کارهایمان را بهتر، سریع تر، ساده تر، آسان تر و سرگرم کننده تر انجام دهیم تا به هدف نهایی برسیم .

** احساس ناامیدی را از خودمان دور کنیم ؛ اگر در مسیر زندگی امید خود را از دست دادیم مأیوس نشویم و هرگز فکر نکنیم راهی را که در پیش گرفته ایم ، آخرین راه است . پیوسته به دنبال راه های دیگر باشیم چرا که عاقبت جوینده یابنده است .

بدانیم که شکست مقدمه پیروزی است ، مشروط بر آنکه علت یابی نماییم . نخست موج تشویش را دور کنیم تا به ساحل آرامش رسیم

 

 

** ضعف های خودمان را بپذیریم ؛ واقعیت این است که هر کس ضعف هایی دارد ، به جای فرو ماندن در ضعف های خود و گرفتار شدن در دام یأس و ناامیدی ، بکوشیم انتقادپذیر بوده و بر ضعف هایمان غلبه کنیم و دنبال راهکار باشیم .

 

** نقاط قوت خود را تقویت کنیم ؛ انسان مجموعه ای از استعدادهای گوناگون است که می تواند با شناسایی و رشد و پرورش آن به کمال برسد . با کشف توانایی های خودمان و پرداختن به کارهای مثبتی که علاقه داریم ، بیشترین لذت را از زندگی مان ببریم .

** از مطلق گرایی دوری کنیم ؛ ما در گستره ای از نسبیت ها زندگی می کنیم . تلاش کنیم از هر چیزی به نسبتی که می توانیم بهره گیریم . هیچ کس برای همیشه نمی تواند قهرمان باشد . پس ما بیشترین تلاش را انجام دهیم و از نتیجه به دست آمده خرسند باشیم . خواه پیروز شویم یا نشویم خرسند باشیم .

** باخودمان صادق و رور است باشیم ؛ صادق نبودن با خود ، آسیب  زا تر از احترام نگذاشتن به خود است . مواردی را که با خودمان رور است نبوده ایم ، بنویسیم و راه صادق بودن را با بررسی خطاهای خود بیابیم . نمونه ای از صداقت باشیم و درس صادق بودن را به فرزندانمان نیز بیاموزیم .

** بیشتربه زندگی برسیم ؛ گلی را در باغچه یا گلدان بکاریم و آن رابه زندگی مان تشبیه کنیم ،همان طور که شاداب ماندن گل به رسیدگی و پرورش نیاز دارد ، زندگی خود و خانواده مان هم به مراقبت ، تقویت ، پرورش و... نیاز دارد .

خوشحالی

 

**

در گذشته زندگی نکنیم ؛ اجازه بدهیم غبار گذشته از شانه هایمان فرو ریزد ، هر اندازه در تیرگی گذشته گام برداریم از روشنایی آینده دورتر خواهیم شد . فروماندن در گذشته ، فرو ماندن در سیاهی است . باید گذشته را به پرسش کشید ، ناپاکی هایش را گرفت و زنگارهایش را زدود و از آن به مثابه عنصری برای پی ریختن آینده و شادمانه زیستن در حال بهره گرفت .

** در حال زندگی کنیم ؛ در گذشته زندگی کردن و افسوس خوردن ، دردی را دوا نمی کند ، بلکه باید از گذشته و ناکامی های آن درس گرفت و بنای موفقیت را در زمان حال پی ریزی کرد ، تا آینده ای روشن پیش روی داشته باشیم . در آینده نیز زندگی نکنیم ، زیرا ممکن است ما را به رویاهایی که شاید به وقوع نپیوندد ، دلخوش کند و از واقعیت دور سازد . زندگی در زمان حال باعث می شود که علاوه بر واقع بینی از موفقیت هایی که داریم بیشترین و بهترین استفاده و لذت را ببریم .

 هرگاه در زمان حال زندگی کنیم ترس را از ذهن خود دور می سازیم . چون ترس مقوله ای است مربوط به حوادث آینده . تجربه ثابت کرده است ، کسانی که در زمان حال زندگی می کنند ، مشکلات گذشته آنها را خموده و منفعل نمی سازد .

** روی مواردی که برآن تسلط داریم آن را متمرکز شویم ؛ وقتمان را روی مسائلی که در حد توانایی ما نیست سپری نکنیم . برآنچه می تواند ما را یاری کند توجه کنیم مانند کمک کردن ، سپاسگزاری کردن ، کار کردن ، خواندن ، خندیدن و مانند این ها متمرکز شویم .

** همچون کوه استوار باشیم ؛ به حقوق فردی و اجتماعی خود آگاهی پیدا کنیم و برای دستیابی به آن ها کوشا باشیم . تلاش ما میزان دستیابی به حقوقمان را مشخص می کند . در ناملایمات زندگی ، خود را نبازیم ، از آن ها درس بگیریم ، بدانیم که شکست مقدمه پیروزی است ، مشروط بر آنکه علت یابی نماییم . نخست موج تشویش را دور کنیم تا به ساحل آرامش رسیم .

** یادگیری را فراموش نکنیم ؛ مغز عضوی مانند سایر عضوها است . اگر مغزمان را با یادگیری و اندیشیدن ورز ندهیم ، ورزیده نمی شود . برای پرورش مغز بهتر است آن را با یاد گیری ، فعال کنیم .

** در کمک کردن به دیگران پیش قدم باشیم ؛ کمک به هم نوع از وظیفه های مهم هر انسانی است. کمک کردن به دیگران این احساس را در فرد به وجود می آورد که اوفرد باارزشی است و می تواند به زندگی دیگران معنی ببخشد. همچنین وقتی می بینیم که توانسته ایم گرهی از کار دیگران بگشاییم ، در درون خود احساس شادمانی و شعف می کنیم .

** گذشت داشته باشیم ؛ همان گونه که لطف و مهربانی خداوند شامل حال بندگانش می شود چه خوب است ما نیز از خطاها و اشتباهات دیگران چشم پوشی کنیم و راه آشتی را هموار سازیم ، تا ضمن خوش حال کردن آن ها ، خودمان نیز با دور ریختن کینه ها به آرامش درونی دست یابیم .

ساده ترین طریق راهنمایی و رهگشایی این نسل جوان و ارزشمند ، هدفمند کردن و سوق دادن آنان به خود باوری است ؛ بی گمان اعتماد به نفس و خودباوری در جامعه ای بروز می کند که از کسالت رها شده باشد و جوان احساس کند او را به رسمیت می شناسند

 

 

هر ساله در حدود یک و نیم میلیون جوان مشتاق ، داوطلب ورود به دانشگاه های دولتی می شوند و برابر اعلام نظر مسئولان ، حداکثر دوازده درصد از این خیل عظیم به دانشگاه های دولتی راه می یابند و این قصه پر غصه هر سال به نحو فزاینده ای تکرار می شود . سوال این است که برای این جمعیت جوان جویای نام و نان چه تدبیری اندیشیده شده است که دچار حرمان و سرخوردگی نشوند و به دامان اعتیاد و تباهی نیفتند ؟

 

اگر مدیریت جامعه ، پاسخی صحیح به خواسته های اصولی و منطقی این نیروی پرشتاب و بی سکون ندهد و آنان نظاره گر بی عدالتی باشند عواقب اجتماعی ناشی از آن ، یا بروز تبهکاری و جنایت است یا افسردگی و دل مردگی و بی هدفی ، که همه این راه ها می تواند به راه مرگ آفرین جرم  جنایت ختم شود . آری ، امروز دیر است و فردا آفت زا اگر جوانان را در نیابیم .

ساده ترین طریق راهنمایی و رهگشایی این نسل جوان و ارزشمند ، هدفمند کردن و سوق دادن آنان به خود باوری است ؛ بی گمان اعتماد به نفس و خودباوری در جامعه ای بروز می کند که از کسالت رها شده باشد و جوان احساس کند او را به رسمیت می شناسند و به اندیشه ، به کار و احساسات و تعلقات خاطرش احترام می گذارند ؛ واین همه میسر نخواهد شد مگر در فضایی شاداب و پرنشاط که " گفت و گو" امکان پذیر باشد



تاریخ : جمعه 91/1/18 | 10:59 عصر | نویسنده : فروشگاه اینترنتی جهان کالا | نظر

images/stories/slidshwo/01.jpg



تاریخ : جمعه 91/1/18 | 12:43 عصر | نویسنده : فروشگاه اینترنتی جهان کالا | نظر

آیت الله بهجت (ره) :

بدانید که در وقتى [که ] ما خلوت کردیم [خداوند] مطّلع است ، وقتى جلوى مردم هستیم مطّلع است ، حرف  مىزنیم مطّلع است ، ساکتیم مطّلع است .
همین که شخص مطّلع شد - صاحب این خانه ، صاحب این عالم ، از هر فرد فرد، به تمام افعال و تروک ، به تمام زوایا مطّلع شد، آنچه که نیّت کرده و مى کند، آنها را هم مطّلع است ؛ بلکه نیّت خیر را مى نویسد، نیّت شرّ را نمى نویسد تا شرّ محقّق نشده ، شرّ هم که محقّق شد، یک مقدار صبر مى کند تا ببیند توبه مى کند یا نه ، برمى گردد یا نه ؟ - کار تمام است .

مقصود، همین که انسان بداند که خدا مى داند، کار تمام شد، دیگر معطّل نباشد، همه چیز را تا به آخر مى فهمد، [که ] چه باید بکند و چه باید نکند، از چه منتفع مى شود و از چه متضرّر مى شود، [خداوند] ما را مى بیند.
[آیا] مى توانیم [با اینکه ] سر سفره او نشسته ایم ، با همدیگر نزاع بکنیم ؟ [مثلاً] آن غذا را من جلوتر دیدم ، من باید بخورم ؛ او مى گوید من اوّل این را برداشتم ، من باید این غذا را بخورم ، سر این دعوا بکنیم و مقابله بکنیم ؟
تمام این جنگهایى که حکومتها دارند، از همین قبیل است ؛ سر سفره کریم نشسته اند، او هم مى بیند.
دستور هم معلوم است که چیست ، [خداوند] از چه خوشش ‍ مى آید، از چه بدش مى آید: از آزار به غیر حقّ بدش مى آید؛ از احسان به حقّ در جایش خوشش مى آید، همه اینها را مى داند و ما هم مى دانیم که او این دستور را داده و اینها را مى داند و مى بیند، آیا این کار [ها] را مى کنیم ؟
آدم جلوى یک نفر آدم عادى هر گونه معصیّت نمى کند، با اینکه شخص عادى است ، شاید قدرت من از قدرت او بیشتر باشد نتواند به من [کارى کند]، اما همینقدر به من بدبین مى شود، با من بد مى شود، یک وقتى اگر فرصت پیدا کرد کار ما را تصفیه مى کند. اما خدا که این جور نیست ، خدا قادر است و عالم است و دستور هم داده و مى داند ((چه کسى مى داند و چه کسى نمى داند))، همه اینها را مى داند.
[آیا] جلوى او مى توانیم مخفى بکنیم ، یا نه آشکار کنیم طورى نمى شود، نمى تواند کارى بکند، آیا این جور است ؟ [آیا] هیچ فایده براى ما دارد، [آیا] مى توانیم مخفى کنیم ؟
انسان یا غیرانسان مکلّف ، به جایى شقاوتش مى رسد که اصلاً این مطالب کانّه به گوشش نخورده که خدایى داریم بیناست ، شنواست ، داناست ، قادرست ، رحیم و کریم است . قادرست یک سر سوزنى اگر در راه او صرف بشود، مزدش را بدهد، یک همچنین [خدایى است ].



تاریخ : جمعه 91/1/18 | 12:23 عصر | نویسنده : فروشگاه اینترنتی جهان کالا | نظر

خداوندا! این تو هستی که قلبم را مالامال از عشق به راهت، اسلامت، نظامت و ولایت قرار دادی؛

خدایا! تو خود می دانی که همواره آماده بوده ام آن چه را که تو خود به من دادی در راه عشقی که به راهت دارم نثار کنم. اگر جز این نبودم آن هم خواست تو بود.

پروردگارا رفتن در دست توست، من نمی دانم چه موقع خواهم رفت ولی می دانم که از تو باید بخواهم مرا در رکاب امام زمانم قرار دهی و آن قدر با دشمنان قسم خورده دینت بجنگم تا به فیض شهادت برسم.

خداوندا ولی امرت حضرت آیت الله خامنه ای را تا ظهور حضرت مهدی(عج)، زنده، پاینده و موفق بدار.

 آمین یا رب العالمین ? من الله التوفیق



تاریخ : پنج شنبه 91/1/17 | 10:45 عصر | نویسنده : فروشگاه اینترنتی جهان کالا | نظر
مطالب قدیمی تر