بهمن 91 - فروشگاه اینترنتی جهان کالا
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تلنگر می‌زند بر شیشه‌ها سرپنجه باران
نسیم سرد می‌خندد به غوغای خیابانها
دهان کوچه پر خون می‌شود از مشت خمپاره
فشار درد می‌دوزد لبانش را به دندانها
زمین گرم است از باران خون امروز
زمین از اشک خون‌آلوده خورشید سیراب است
ببین آن گوش از بُن کنده را در موج خون مادر
که همچون لاله از لالای نرم جوی در خواب است
بمان مادر بمان در خانه خاموش خود مادر
که باران بلا می‌باردت از آسمان بر سر
بمان مادر بمان در خانه خاموش خود مادر
که باران بلا می‌باردت از آسمان بر سر
در ماتم‌سرای خویش را بر هیچکس مگشا
که مهمانی بغیر از مرگ را بر در نخواهی دید
بمان مادر بمان در خانه خاموش خود مادر
زمین گرم است از باران بی‌پایان خون امروز
ولی دلهای خونین جامگان در سینه‌ها سرد است
مبند امروز چشم منتظر بر حلقه این در
که قلب آهنین حلقه هم آکنده از درد است
بمان مادر بمان در خانه خاموش خود مادر
که باران بلا می‌باردت از آسمان بر سر
نگاه خیره را از سنگفرش کوچه‌ها بردار
که اکنون برق خون می‌تابد از آیینه خورشید
دوچشم منتظر را تا به کی بر آستان خانه می‌دوزی
تو دیگر سایه فرزند را بر در نخواهی دید
نخـواهی دید نخـواهی دید
بمان مادر بمان در خانه خاموش خود مادر
که باران بلا می‌باردت از آسمان بر سر
ببین آن مغز خون‌آلوده را آن پاره دل را
که در زیر قدمها می‌تپد بی هیچ فریادی
سکوتی تلخ در رگهای سردش زهر می‌ریزد
بدو با طعنه می‌گوید که بعد از مرگ آزادی
زمین می‌جوشد از خون زیر این خورشید عالم سوز
بمان مادر بمان در خانه خاموش خود امروز
زمین گرم است از باران بی‌پایان خون امروز
ولی دلهای خونین جامگان در سینه‌ها سرد است
مبند امروز چشم منتظر بر حلقه این در
که قلب آهنین حلقه هم آکنده از درد است
بمان مادر بمان در خانه خاموش خود مادر
که باران بلا می‌باردت از آسمان بر سر
نگاه خیره را از سنگفرش کوچه‌ها بردار
که اکنون برق خون می‌تابد از آیینه خورشید
دوچشم منتظر را تا به کی بر آستان خانه می‌دوزی
تو دیگر سایه فرزند را بر در نخواهی دید
نخـواهی دید نخـواهی دید
بمان مادر بمان در خانه خاموش خود مادر
که باران بلا می‌باردت از آسمان بر سر
بمان مادر بمان در خانه خاموش خود مادر



تاریخ : دوشنبه 91/11/2 | 10:38 عصر | نویسنده : فروشگاه اینترنتی جهان کالا | نظر

خانه سرخ و کوچه سرخ است و خیابان سرخ است
عاری از خون پهنه ی برزن و میدان سرخ است
ده به ده پرچم خشم است که بر می خیزد
مزرعه زرد و چپر سبز و بیابان سرخ است
رو سیاه است اگر این شب مردم کش بد
تا دم صبح سحر سینه ی یاران سرخ است
با تو سرسبزی از ایثار سیه پوشان است
ای مسلط دستت از خون شهیدان سرخ است
وحشتی نیست از انبوه مسلسل داران
تا در این دشت غرور کینه داران سرخ است



تاریخ : دوشنبه 91/11/2 | 10:36 عصر | نویسنده : فروشگاه اینترنتی جهان کالا | نظر