به نام خدایی که از رگ گردن به من نزدیکتر است ومن از درد دوری اش چشمان تنهایم را دور از نگاه درونم به سمت بالا زحمت میدهم تا شاید از پس ستاره های مخفی شده در زیر ابرها ی باران زای زمستان وفراتر از پستوهای تمام آسمانش او را در گوشه ای از
دید بانی هایم بیابم ...
بیچاره رگهای گردنم.
نوشته شده توسط ضیافت
گشودن درهای رحمت با نماز شب
اگر کمی به آیات و روایات توجه کنیم ، خواهیم دید که راه های بسیار خوبی برای رسیدن به خوبی ها فراهم می باشد که برای رسیدن به آنان ، تنها نیازمند اراده و سعه صدر می باشیم . یکی از این باب ها خواند نماز شب است که در آیات قرآن کریم ( آیه 16 سوره سجده ) و روایات به آن اشاره و تأکید شده است
*نامهاى سوره سجده
نام این سوره در بعضى از روایات و در لسان مشهور مفسران ؛ " سوره سجده " یا " الم سجده " است ، و گاه براى مشخص ساختن آن از سوره حم سجده آن را به نام " سجده لقمان" مىخوانند ، چرا که بعد از سوره لقمان قرار گرفته است ، در بعضى از روایات نیز از آن به " الم تنزیل " یاد شده است .
فخر رازى و آلوسى نیز نام سوره " مضاجع " را از جمله نامهاى آن ذکر کردهاند (به تناسب آیه 16 این سوره « تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ ... » ).
* شب زنده داران !
« تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ؛ پهلوهایشان از بسترها در دل شب دور مىشود (و بپا مىخیزند و رو به درگاه خدا مى آورند) و پروردگار خود را با بیم و امید مىخوانند، و از آنچه به آنان روزى دادهایم انفاق مىکنند ! » (سجده 16)
در تفسیر جمله ؛" تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ" (شبانگاه ، پهلوهاى آنها از بستر دور مىشود) دو تفسیر در روایات اسلامى وارد شده :
تفسیرى به نماز " عشاء" و اشاره به اینکه مؤمنان راستین بعد از نماز مغرب و قبل از نماز عشاء به بستر نمىروند مبادا خواب آنها را بگیرد ، و نماز عشایشان از دست برود . (زیرا در آن زمان معمول بوده که در آغاز شب به استراحت مىپرداختند و نماز مغرب و عشاء را- طبق دستور استحباب جدایى میان نمازهاى پنجگانه- از هم جدا مىکردند و هر کدام را در وقت فضیلت خود بجا مىآورند) هر گاه بعد از نماز مغرب و قبل از وقت عشا مىخوابیدند ممکن بود براى نماز عشا بیدار نشوند.
این تفسیر را " ابن عباس" طبق نقل در المنثور از پیامبر اسلام ( صلی الله علیه و آله ) نقل کرده ، و در" امالى" شیخ نیز از امام صادق ( علیه السلام ) نقل شده است . ( در المنثور و امالى شیخ طبق تفسیر المیزان ، جلد 16 ، صفحه 283)
اما در بیشتر روایات و کلمات مفسران ، به برخاستن از بستر و براى اداء نماز شب تفسیر شده است .
در روایتى از امام باقر (ع) چنین مىخوانیم که به یکى از یارانش فرمود : « أ لا اخبرک بالاسلام اصله و فرعه و ذروة سنامه :آیا ریشه و شاخه و بلندترین قله اسلام را به تو معرفى کنم ؟ »
راوى عرض کرد بفرمائید: فدایت شوم. فرمود : « اما اصله الصلاة، و فرعه الزکاة، و ذروة سنامه الجهاد : ریشهاش نماز است و شاخهاش زکات ، و قله مرتفعش جهاد است .»
سپس افزود: آیا می خواهى تمام ابواب خیر را به تو معرفى کنم ؟ راوى مىگوید: بفرمائید فدایت شوم .
امام فرمود : « الصوم جنة، و الصدقة تذهب بالخطیئة، و قیام الرجل فى جوف اللیل بذکر اللَّه، ثم قرأ " تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ" ؛ روزه سپرى است در مقابل آتش و صدقه محو کننده گناه است ، و بر خاستن انسان در دل شب او را به یاد خدا مىاندازد ، سپس آیه " تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ " را تلاوت فرمود .» (اصول کافى ، جلد 2 ، باب دعائم الاسلام ، حدیث 15 ، صفحه 20)
در روایتى از امام باقر (ع) چنین مىخوانیم که به یکى از یارانش فرمود: « أ لا اخبرک بالاسلام اصله و فرعه و ذروة سنامه :آیا ریشه و شاخه و بلندترین قله اسلام را به تو معرفى کنم ؟» راوى عرض کرد بفرمائید: فدایت شوم. فرمود: « اما اصله الصلاة، و فرعه الزکاة، و ذروة سنامه الجهاد : ریشهاش نماز است و شاخهاش زکات ، و قله مرتفعش جهاد است»
در تفسیر" مجمع البیان" از" معاذ بن جبل" چنین نقل شده که در غزوه " تبوک" در خدمت رسول خدا (ص) بودم ، گرما همه را سخت ناراحت کرده بود و هر کس به گوشهاى پناه مىبرد ، ناگهان دیدم که پیامبر (ص) از همه به من نزدیکتر است ، خدمتش رفتم عرض کردم: اى رسول خدا (ص) ! عملى به من بیاموز که مرا وارد بهشت کند ، و از آتش دوزخ دور سازد .
فرمود : سؤال بزرگى کردى ، اما پاسخ آن براى کسى که خدا بر او آسان کرده است مشکل نیست . سپس افزود : " تعبد اللَّه و لا تشرک به شیئا و تقیم الصلاة المکتوبة و تؤدى الزکاة المفروضة و تصوم شهر رمضان : خدا را پرستش کن و چیزى را شریک او قرار نده نمازهاى واجب را انجام ده و زکات واجب- حق مستمندان- را اداء کن و ماه رمضان را روزه بگیر".
بعد فرمود: و آیا می خواهى از ابواب خیرات به تو خبر مىدهم ؟ عرض کردم : اى پیامبر بفرمائید . فرمود : « الصوم جنة من النار و الصدقه تکفر الخطیئه و قیام الرجل فى جوف اللیل یبتغى وجه اللَّه ثم قرأ هذه الایه تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ : روزه سپرى است در برابر آتش و انفاق در راه خدا کفاره گناهان است ، و قیام انسان در دل شب براى خشنودى خدا . سپس آیه" تتجافى جنوبهم" را قرائت فرمود" » . (مجمع البیان ذیل آیات مورد بحث و تفسیر نور الثقلین ، جلد 4 ، صفحه 229)
گر چه هیچ مانعى ندارد که آیه مفهوم وسیعى داشته باشد ، هم بیدار ماندن در آغاز شب را براى نماز عشاء شامل شود، و هم بر خاستن در سحرگاه را براى نماز شب ، ولى دقت در مفهوم" تتجافى" معنى دوم را بیشتر در ذهن منعکس مىکند ، زیرا ظاهر جمله این است که قبلا پهلوها در بستر آرام گرفته سپس از آن دور مىشود و این مناسب قیام در آخر شب براى انجام نماز است .
گر چه در باره اهمیت این نماز پر برکت همان چند روایت فوق کافى به نظر مىرسد ، ولى این نکته قابل ذکر است که در روایات اسلامى آن قدر اهمیت به این عبادت داده شده است که در باره کمتر عبادتى چنین سخن گفته شده است .
دوستان حق، و رهروان راه فضیلت به این عبادت بى ریا که قلب را روشنایى و دل را نور و صفا مىبخشد همواره اهمیت بسیار مىدادند .
استفاده از فرصت های داده شده!
ممکن است بعضى همیشه توفیق بهرهگیرى از این عبادت پر برکت را نداشته باشند ، ولى چه مانعى دارد که در بعضى از شبها که این توفیق حاصل است بهره گیرند و در آن هنگام که خاموشى همه جا را فرا گرفته ، و اشتغالات روزانه همه تعطیل است، کودکان در خواب ، و محیط آماده حضور قلب و راز و نیاز با خدا است، برخیزند و به در خانه خدا روند و دل را به نور عشق دوست روشن سازند .
پیامهای آیه:
1ـ سحر خیزى و دل کندن از رختخواب ، یکى دیگر از نشانههاى مؤمنان است : « تَتَجافى جُنُوبُهُمْ » ...
2ـ عبادتهایى که با نوعى ریاضت و خفا همراه باشد، ارزش بیشترى دارد: «تَتَجافى»
3ـ مؤمن ، نه مأیوس است، نه مغرور، هم بیم دارد، هم امید: «یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً»
4ـ تواضع ، سحرخیزى و انفاق ، خصلت دائمى مؤمنان است : «لا یَسْتَکْبِرُونَ ...یَدْعُونَ ...یُنْفِقُونَ» (همه با صیغهى مضارع آمده است.)
5ـ رابطهى شبانه با خداوند ، باید با رسیدگى به محرومان همراه باشد : « یَدْعُونَ ... یُنْفِقُونَ»
6ـ مورد انفاق ، تنها مال نیست ، بلکه شامل علم و آبرو و دیگر سرمایههاى انسان نیز مىشود : « مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ »
منابع:
1- تفسیر نور، ج9
2- تفسیر نمونه ،ج 17
3- المنثور و امالى شیخ طبق " تفسیر المیزان" ، جلد 16 ، صفحه 283
4- اصول کافى ، جلد 2 ، باب دعائم الاسلام
5- تفسیر نور الثقلین ، جلد 4 ، صفحه29 2
توصیههایى از علامه حسنزاده آملى
دهان روح و تن
انسان دو دهان دارد: یکى گوش که دهان روح او است و دیگر دهان که دهان تن او است. این دو دهان خیلى محترماند. انسان باید خیلى مواظب آنها باشد. یعنى باید صادرات و واردات این دهنها را خیلى مراقب باشد. آنهایىکه هرزه خوراک مىشوند، هرزه کار مىگردند. کسانى که هرزه شنو مىشوند، هرزه گو مىگردند.
وقتى واردات انسان هرزه شد، صادرات او هم هرزه و پلید و کثیف مىشود. یعنى قلم او هرزه و نوشتههایش زهرآگین خواهد داشت. حضرت وصى، امیرالمؤمنین، علیه السلام فرمود: عمل نبات است و هیچ نبات از آب بىنیاز نیست و آبها گوناگوناند. هر آبى که پاک است، آن نبات هم پاک و میوهاش شیرین خواهد بود; و هر آبى که پلید است، آن نبات هم پلید و میوه او تلخ است.*
خود عمل، حاکى است که از چه آبى روییده شده است.
وقت اندک و کار بسیار
بدان که باید تخم و ریشه سعادت را در این نشأ، در مزرعه دلتبکارى و غرس کنى. اینجا را دریاب، اینجا جاى تجارت و کسب و کار است; و وقت هم خیلى کم است. وقتخیلى کم است و ابد در پیش داریم. این جمله را از امیرالمؤمنین علیه السلام عرض کنم، فرمود: «ردوهم ورود الهیم العطاش» ; یعنى شتران تشنه را مىبینید که وقتى چشمشان به نهر آب افتاد چگونه مىکوشند و مىشتابند و از یکدیگر سبقت مىگیرند که خودشان را به نهر آب برسانند، شما هم با قرآن و عترت پیغمبر و جوامع روایى که گنجهاى رحماناند این چنین باشید. بیایید به سوى این منبع آب حیات که قرآن و عترت است. وقتخیلى کم است و ما خیلى کار داریم. امروز و فردا نکنید. امام صادق علیه السلام فرمود: «اگر پرده برداشته شود و شما آن سوى را ببینید، خواهید دید اکثر مردم به علت تسویف، به کیفر اعمال بد اینجاى خودشان مبتلا شدهاند .» تسویف یعنى سوف سوف کردن، یعنى امروز و فردا کردن، بهار و تابستان کردن، امسال و سال دیگر کردن.
وقت نیست، و باید به جد بکوشیم تا خودمان را درستبسازیم.
پىنوشت:
1) نهج البلاغه، خطبه 155
منبع:
مجله پرسمان، پیش شماره 2
روزی خدمت آیت الله بهجت رسیدم، از قبل برای زیارت ایشان در منزلشان وقت گرفته بودم. خودم را به آنجا رساندم اما دیدم وزیر آموزش و پرورش وقت جناب آقای مظفر و گروهی خدمت آیت الله بهجت رسیده اند. من ناراحت شدم و در اطاقی دیگر با آقازاده ایشان نشستم و صحبت کردند.
وقتی میهمانان منزل حضرت آقا را ترک کردند، در اندرونی خدمت آیت الله بهجت رسیدم ولی دیگر قصد نداشتم مسأله ام را با ایشان مطرح کنم و به همین خاطر مباحث دیگری را مطرح کردم. ولی آقای بهجت جواب سوالاتی که به خاطر آنها به منزل ایشان رفته بودم را بدون طرح سوال آنها از سوی من پاسخ دادند و گفتند: حرف هایی که ما می زنیم قبل از این که بیان کنیم به گوش امام زمان عج الله می رسد.
استاد مفتح می فرمودند من از این مسأله خوشحال و متعجب شدم. ایشان گفتند این جریان برای من در سال 1377 رخ داد.
به گزارش تریبون مستضعفین، اما سرانجام از طرف بیت آیت الله بهجت سنگی به ابعاد 80 × 180 پیشنهاد میشود اما در بازار سنگ این نوع سنگ بسیار کمیاب بود و نیاز به پیگیریهای مداوم داشت؛ از سوی دیگر برداشت از وجوهات شرعی، برای تهیه سنگ مزار به هیچ عنوان مورد نظر بیت معظم له نبود و برخی دوستداران و شاگردان آیت الله بهجت، داوطلب پرداختی به میزان توانایی خود و چند نفری نیز داوطلب پرداخت کل وجه شدند.
با گذشت بیش از یکسال نه تنها جستجوی سنگ بلکه متن، نوع خط، نوع ترکیب بندی و … مشخص نبود! گویا هیچ متنی رسا نبود تا آن شخصیت والا را توصیف و معرفی کند تا اینکه هنرمندی متعهد و از ارادتمندان خود آیت الله بهجت پیشنهاد میکند: «رساترین کلام در تعریف آقا امضای ایشان بود؛ العبد». این پیشنهاد مورد تأیید قرار میگیرد.
با پیگیری و همراهی آستانه مقدسه حضرت معصومه(س)، کارگاهی در اطراف تهران که سنگی با ابعاد مورد نظر را دارد معرفی میشود. اما بدلیل عدم آماده بودن وجه خرید سنگ، مدتی طول میکشد تا سرانجام بانی سنگ مشخص و سنگ خریداری میشود.
برای خطاطی و حجاری هنرمندانی از قم و اصفهان و تهران معرفی میشوند و تقسیم کار صورت میگیرد که در این میان سهم ستاد بازسازی عتبات اصفهان قابل توجه بود؛ هنرمندانی صدیق و متدین که بیوضو دست به کار نبردند.
به این ترتیب در وسعتی از سادگی و خلوتی سنگ، اصالت و هویتی برجسته، رخ مینماید: «العبد محمد تقی بهجت بن محمود». «العبد» در قطعهای میناکاری نقش میگیرد و در هنری زیبا و کاری بسیار بدیع، روی سنگ قبر متصل میشود.
«أأدخل یا حجة الله:ای حجت خدا، آیا وارد شوم؟»
به قلبتان مراجعه کنید و ببینید آیا تحولی در آن به وجود آمده و تغییر یافته است یا نه؟ اگر تغییر حال در شما بود، حضرت علیه السلام به شما اجازه داده است. اذن دخول حضرت سیدالشهداء علیه السلام گریه است، اگر اشک آمد امام حسین علیه السلام اذن دخول دادهاند و وارد شوید.
اگر حال داشتید به حرم وارد شوید. اگر هیچ تغییری در دل شما به وجود نیامد و دیدید حالتان مساعد نیست، بهتر است به کار مستحبی دیگری بپردازید. سه روز روزه بگیرید و غسل کنید و بعد به حرم بروید و دوباره از حضرت اجازه ورود بخواهید.
زیارت امام رضا علیه السلام از زیارت امام حسین علیه السلام بالاتر است، چرا که بسیاری از مسلمانان به زیارت امام حسین علیه السلام میروند. ولی فقط شیعیان اثنی عشری به زیارت حضرت امام رضا علیهالسلام میآیند.
بسیاری از حضرت رضا علیه السلام سؤال کردند و خواستند و جواب شنیدند، در نجف، در کربلا، در مشهد مقدس، - هم همین طور - کسی مادرش را به کول میگرفت و به حرم میبرد. چیزهای عجیبی را میدید.
ملتفت باشید! معتقد باشید! شفا دادن الی ماشاءالله! به تحقق پیوسته. یکی از معاودین عراقی غدهای داشت و میبایستی مورد عمل جراحی قرار میگرفت. خطرناک بود، از آقا امام رضا خواست او را شفا بدهد، شب حضرت معصومه علیهاالسلام را در خواب دید که به وی فرمود: «غده خوب میشود. احتیاج به عمل ندارد!» ارتباط خواهر و برادر را ببینید که از برادر خواسته خواهر جوابش را داده است.
همه زیارتنامهها مورد تأیید هستند. زیارت جامعه کبیره را بخوانید. زیارت امین الله مهم است. قلب شما- این زیارات را بخواند. با زبان قلب خود بخوانید. لازم نیست حوائج خود را در محضر امام علیه السلام بشمرید. حضرت علیه السلام میدانند! مبالغه در دعاها نکنید! زیارت قلبی باشد. امام رضا علیه السلام به کسی فرمودند: «از بعضی گریهها ناراحت هستم!»
یکی از بزرگان میگوید، من به دو چیز امیدوارم اولاً قرآن را با کسالت نخواندهام. بر خلاف بعضی که قرآن را آنچنان میخوانند که گویی شاهنامه میخوانند. قرآن کریم موجودی است شبیه عترت.
ثانیاً در مجلس عزاداری حضرت سیدالشهداء گریه کردهام.
حضرت آیت الله العظمی بروجردی رحمة الله مبتلا به درد چشم شدند، فرمودند: در روز عاشورا مقداری از گِلِ پیشانی عزاداری امام حسین علیه السلام را بر چشمان خود مالیدم، دیگر در عمرم مبتلا به درد چشم نشدم و از عینک هم استفاده نکردم!
پس از حادثه بمب گذاری در حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام حضرت به خواب کسی آمدند، سؤال شد.
«در آن زمان شما کجا بودید؟ فرمودند: کربلا بودم.»
این جمله دو معنی دارد: معنی اول اینکه حضرت رضا علیه السلام آن روز به کربلا رفته بودند.
معنی دوم یعنی این حادثه در کربلا هم تکرار شده است. دشمنان به صحن امام حسین علیه السلام ریختند و ضریح را خراب کردند و در آنجا آتش روشن کردند!
کسی وارد حرم حضرت رضا علیه السلام شد، متوجه شد سیدی نورانی در جلوی او مشغول خواندن زیارتنامه میباشد، نزدیک او شد و متوجه شد که ایشان اسامی معصومین - سلام الله علیهم - را یک یک با سلام ذکر میفرمایند. هنگامی که به نام مبارک امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ رسیدند سکوت کردند! آن کس متوجه شد که آن سید بزرگوار خود مولایمان امام زمان- سلام الله علیه و ارواحنا له الفداء- میباشد.
حرف آخر اینکه: عمل کنیم به هر چه میدانیم. احتیاط کنیم در آنچه خوب نمیدانیم. با عصای احتیاط حرکت کنیم.
در همین حرم حضرت رضا علیه السلام چه کراماتی مشاهده شده است. کسی در رؤیا دید که به حرم حضرت رضا علیه السلام مشرف شده و متوجه شد که گنبد حرم شکافته شد و حضرت عیسی و حضرت مریم علیهماالسلام از آنجا وارد حرم شدند. تختی گذاشتند و آن دو بر آن نشستند و حضرت رضا علیهالسلام را زیارت کردند.
روز بعد آن کس در بیداری به حرم مشرف گردید. ناگهان متوجه شد حرم کاملاً خلوت میباشد! حضرت عیسی و حضرت مریم علیهماالسلام از گنبد وارد حرم شدند و بر تختی نشستند و حضرت رضا علیهالسلام را زیارت کردند. زیارت نامه میخواندند. همین زیارت نامه معمولی را میخواندند! پس از خواندن زیارتنامه از همان بالای گنبد برگشتند. دوباره وضع عادی شد و قیل و قال شروع گردید حال آیا حضرت رضا علیه السلام وفات کرده است؟
حرف آخر اینکه: عمل کنیم به هر چه میدانیم. احتیاط کنیم در آنچه خوب نمیدانیم. با عصای احتیاط حرکت کنیم.
منبع: کتاب به سوی محبوب، و کتاب برگی از دفتر آفتاب. آیة الله بهجت
--
تمام خودها چشنده مرگ هستند
آنچه آمدنی است نزدیک است
بسم الله الرئوف
اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید.
وقتی از این فاجعه مطلع شدم حقیقتا دلم سوخت،امام غریب و مظلوم ما در دشت کرب بلا 1400 سال پیش گفت اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید.(( إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دینٌ فَکُونُوا أَحْراراً فِی دُنْیاکُمْ))ولی امروز پس از 1400 سال هنوز هم این حرف تازگی دارد.انگار برخی این حرف هنوز به گوششان نرسیده است.
نمیدانم چرا تمام آنهایی که برای آزاد بودن از ایران رفته اند همگی اسیر منافع کثیف غربیها شده اند،همگی عروسک خیمه شب بازی محافل دشمنان شده اند؟تعریف آنها از آزادی چه بود؟
خانم گلشیفته ی فراهانی،تو برای آزاد بودن رفته بودی ولی امروز ثابت کردی که آزادی تو در عین اسارت است.تو دنبال آزادی بودی یا دنبال عرضه؟میخواستی آزاد باشی یا دنبال توجه بودی؟نمیگوییم چرا اسلام را رها کرده ای،نمیگوییم چرا بر خلاف حکم اسلام عکمل کرده ای،همه ی حرف ما اینست که چرا اسیر شده ای؟چرا وجودت و عزتت را اجاره داده ای؟چرا گفتارت و رفتارت را آنها برایت دیکته میکنند؟
شاید هم حق داشته باشی،آنها بهترین امکانات را در اختیارت گذاشته اند،بیشترین پولها را برایت هزینه میکنند ولی در عوض عزت و آزادیت را گرفته اند،یا تو آزادی را خوب معنی نکرده ای و یا اینکه ما آزادی را برایت خوب ترجمه نکرده ایم؟!!!میترسم از اینکه تمام کارهای امروز تو نتیجه ی کوتاهی ما در ترجمه آزادی برایت باشد،میترسم از اینکه شاید ما اسلام را خوب برایت معرفی نکرده بودیم،و امروز تمام ترس من از این است که گلشیفته های بعدی در راه باشند...!!!!تو در زیر پرچم کفر عریان شدی ولی هستند کسانی که در زیر پرچم اسلامی ایران و در زیر یک نیمه روسری ، روحشان و عفتشان را برهنه میکنند.مقصر کیست؟
آنها که در طول سالها درد قدرت داشتند و به جای دعوا بر سر غربت اسلام،بر سرقدرت طلبی و زیاده خواهی دعوا میکردند چقدر در رفتار تو سهیم هستند؟امروز تمام آنهایی که تو را لکه ی ننگ میدانند آیا دیروز که تو در بین ما بودی از اسلام و آزادگی برایت گفته بودند؟
ای کاش اگر در این بین ما هم مقصر بودیم،جرأت بیانش را داشتیم...!!! اینطور نباشیم که جرم خودمان را هم بر گردن تو بیندازیم.
خواهرم،آنها تو را وسیله ی کرده اند تا به اهداف پلیدشان برسند.و تا زمانی هم که چهره ات و اندامت برای آنها جذابیت داشته باشد تو را بازی خواهند داد ولی وای به روزی که دیگر برای آنها جذاب نباشی!!،مانند یک دستکال کثیف تو را دور خواهند انداخت.
دکتر شریعتی:
در جامعه ای که ارزش زن به اندازه ی تن اوست،!در چنین جامعه ای
لباس برای زن پوشش نیست بلکه زینت است.
شهدای ما بیشتر از آنکه برای خاک و سرزمینشان بجنگند برای ناموسشان و عقایدشان میجنگیدند،وقتی خبر تجاوز سربازان عراقی به ناموس این ملت به گوش غیرتمندان رسید،رگ غیرت بلندشان کرد و رفتند تا از ناموسشان دفاع کنند.ای کاش وقتی اولین قدمهایت را در خاک آن ور آبی ها بر میداشتید لحظه ای لااقل در ذهنت زمزمه میکردی که من از سرزمینی آمده ام که مردانش مردانه در مقابل تمام دنیا ایستادند تا بیگانگان به ناموسشان دست درازی نکنند.
او را ببین،کودک است، ولی اندازه ی تمام مرد های آن ور آب ،مرد است،
اندازه ی همه ی مردهای آن ور آب، غیرت دارد.
اللهم ارزقنی شهادة فی سبیلک
.: Weblog Themes By Pichak :.