جلوه های نور وز در شعر فارسی - فروشگاه اینترنتی جهان کالا
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سعدی

سعدی
     
 

به راستی که استاد سخن سعدی است . راز شورانگیزی سخن سعدی که با گذشتن بیش از هفتصد سال هنوز هم پایدار مانده است و کلام اثربخش وی نمودار کمال شیوایی و رسایی زبان فارسی شمرده می شود . طبع لطیف و ذوق بی مانند و استعداد شگرف سعدی که بخشش ایزدی است ، نیک پرورش یافت و به کمال نزدیک شد .

بی گمان آب و هوای فرح بخش شیراز و صحراهای سبز و خرم و دشتهای پرگل و لاله و مرغان خوش نوا نیز در الهام گرفتن وی از جمال طبیعت ، تاثیر فراوان داشته است .

درخت غنچه برآورد و بلبلان مستند

جهان جوان شد و یاران بعیش بنشستند

بساط سبزه لگد کوب شد به پای نشاط

ز بس که عارف و عامی برقص برجستند

برآمد باد صبح و بوی نوروز

بکام دوستان و بخت پیروز

بهاری خرمست ای گل کجائی

که بینی بلبلان را ناله و سوز

بهار آمد که هر ساعت رود خاطر به بستانی

بغلغل در سماع آیند هر مرغی بدستانی

بوی گل و بانگ مرغ برخواست

هنگام نشاط و روز صحراست

فراش خزان ورق بیفشاند

نقاش صبا چمن بیاراست

وقتی دل سودائی میرفت ببستانها

بیخویشتنم کردی ، بوی گل و ریحانها

گه نعره زدی بلبل ، گه جامه دریدی گل

با یاد تو افتادم ، از یاد برفت آنها

مولوی

مولوی
     
 

 

مولوی معتقد است که غم و شادی دو پدیده طبیعی روح بشر است و هرگز نمیتوان آن را از قاموس زندگی بشر حذف کرد . غم وشادی  هر دو برای رشد و کمال شخصیت آدمی لازم است .

مولوی با الهام از وضعیت بهار و سرسبزی گلستان و روییدن گلها و برآمدن شکوفه ها ، به این نکته اشاره دارد:

آتش و آبی بباید میوه را

واجب آید ابر و برق این شیوه را

تا نباشد برق دل و ابر دو چشم

کی نشیند آتش تهدید و خشم ؟

کی بروید سبزه ذوق وصال

کی بجوشد چشمه ها زآب زلال؟

کی گلستان ، راز گوید با چمن

کی بنفشه عهد بندد با یاسمن

کی چناری کف گشاید در دعا

کی شکوفه سرفشاند در هوا ؟

کی شکوفه آستین پر نثار

برفشاند گردد ایام بهار ؟

کی ز درد لاله را رخ همچو خون

کی گل از کیسه برآرد زر برون

کی بیاید بلبل و گل بو کند

 کی چو طالب، فاخته کوکو کند ؟



تاریخ : سه شنبه 90/12/16 | 11:13 عصر | نویسنده : فروشگاه اینترنتی جهان کالا | نظر