حضرت زینب (س ) در سرزمین کربـلا - فروشگاه اینترنتی جهان کالا
سفارش تبلیغ
صبا ویژن


از هـمـان نـخـسـتـیـن لحـظاتى که سپاهیان امام حسین علیه السّلام در سرزمین ((طـف )) فرود آمـدنـد، رفـتـه رفته نقش حضرت زینب علیهاالسّلام بیش از پیش ، حسّاس و حساس تر مى شـد. امـام زیـن العابدین علیه السّلام مى فرماید:((شبى که فرداى آن ، پدرم شهید شد، عمّه ام زینب از من پرستارى مى کرد)). (1)
آن طـور کـه از نوشته مورخین برمى آید، شب عاشورا حضرت زینب که گهگاهى به خیمه هـا سـرکـشـى مـى کـرد، از نـحـوه راز و نـیـازهـاى امام حسین علیه السّلام دریافت که امام و یارانش به شهادت نزدیکند.
امام علیه السّلام به او فرمود:
((یا اختا تعزى بعزاءِ اللّه
فـان سـکـان السـمـاوات یـموتون واهل الارض لایبقون وجمیع البریة یهلکون (2)
و ان کل شى ء هالک الاوجهه (به روایتى : الاوجه اللّه )
ابى ، خیر منیّ وامّی ، خیر منّی واخی ، خیر منّی
ولى ولهم ولکل مسلم برسول اللّه اسوة ...)).

یـعـنـى :((خـواهـرم ! تـو بـه وعده هاى الهى ، دلگرم باش ؛ چرا که ساکنین آسمانها همه فـانـى مـى گـردنـد و اهـل زمـیـن هـمـه مـى میرند و همه مخلوقات جهان هستى ، راه نیستى مى پـیـمایند و جز خدا، همه چیز نابود مى شود، پدر و مادر و برادرم از من بهتر بودند، من و ایشان و هر مسلمانى باید از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله پیروى کنیم )). (3)
این سخنانِ مقام ِشامخ ‌ِامامت ،چنان دروجودمقدس حضرت زینب کبرى علیهاالسّلام کارگر افتاد کـه او را چـون کـوهـى محکم در برابر شداید ثابت قدم و پابرجا و استوار قرار داد، تا آنـجـا کـه وقـتـى در گـودال قـتلگاه با شمر ستمگر رو به رو مى شود، چنان با متانت و وقار، خردمندانه و شکیبا، رفتار مى کند که از حوصله بیان و قلم خارج است . آرى ، آرى ، اوسـت کـه مـتـیـن ، صـبـور و بـردبـار، گـلوى بریده برادر را مى بوسد و با شکیبایى زایـدالوصـفـى ، دسـت زیـر پـیـکـر صد چاک برادر برده ، او را قدرى بلند مى کند و در مـنـاجـات بـا خـداى خـویـش عـرض مـى کـنـد:
((خـداونـدا! ایـن قـربـانـى را از آل مـحـمـد صـلّى اللّه عـلیـه و آله قـبـول کـن ! (اللهـم تقبل منا هذاالقربان ))). (4)
ایـن سـخـن گـهـربار، خود از درجه شناخت و معرفت آن بزرگ زن تاریخ جهان ، حکایت مى کند.
نـمـونـه دیگر از عظمت مقام آن نادره زمان و اسوه صبر و بردبارى و شجاعت ، این است که وقـتـى در روز عـاشـورا، آن هـمـه مـصـایـب سـنـگـیـن و شـکـنـنـده را تحمل مى کند، دلیرانه فرمانده سپاه دشمن ، ((عمرسعد)) را مورد سرزنش قرار داده و بى هیچ واهمه اى بر او پرخاش مى کند.
((طـبرى )) از قول ((حجاج بن عبداللّه )) نقل مى کند که :((در میدان نبرد، نیروهاى پیاده از سـمـت راسـت و چـپ بـه امـام حـسین علیه السّلام حمله بردند، او به میمنه سپاه حمله برد تا پـراکـنـده شـدنـد، بـه مـیـسـره نیز حمله کرد و آنان را هم پراکنده نمود .... به خدا قسم ! هرگز شکسته اى را ندیده بودم که فرزندان و کسان و یارانش ‍ کشته شده باشند و مانند او ، با دلى محکم و استوار و خاطرى آرام و دلیر بر پیشروى باشد. به خدا قسم ! پیش از او و پس از او، کسى را همانندش ندیدم . وقتى حمله برد، پیادگان از راست و چپ او مانند بـزغـاله هـا فـرار مى کردند. در این هنگام ، عمرسعد نزدیک امام حسین علیه السّلام رسید، زیـنـب علیهاالسّلام به او گفت :((اى عمر سعد! ابوعبداللّه را مى کشند و تو نگاه مى کنى )). عـمـر از زیـنـب روى بـرگردانید ولى از سخن قاطع او سخت متاءثر شد)). (5)
((وقـتـى امـام حـسین علیه السّلام به شهادت رسید، لشگر بنى امیه مانند حیواناتِ وحشى بـه سـوى خـیـمـه هـا روى آوردنـد و بـه آتـش ‍ زدن خـیـمـه هـا و غـارت اموال و لوازم آنان ، مشغول شدند)). (6)

------------------------

تاریخ طبرى ، ج 7، ص 3017. اعیان الشیعه ، ج 1، ص ‍ 106.
الملهوف ، ص 141.
ناسخ ‌التواریخ ، حضرت زینب کبرى علیهاالسّلام ، از ص 208 به بعد.
حماسه عاشورا، فصل زینب کربلا.
تاریخ طبرى ، ج 7، ص 3060.
همان مدرک ، ص 3062.


زندگانى حضرت زینب سلام اللّه علیها -  دکتر مصطفى اولیائى



تاریخ : یکشنبه 91/9/5 | 9:0 عصر | نویسنده : فروشگاه اینترنتی جهان کالا | نظر